روانشناسی مثبت نگر

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

روانشناسی مثبت نگر

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

اختلال عاطفی فصلی: نشانه ها و روش های درمان

اختلال عاطفی فصلی: نشانه ها و روش های درمان
Seasonal Affective Disorder (SAD)
مقدمه
آیا تاکنون روزهای کوتاه، گرفته و تاریک زمستان باعث احساس خستگی، بی حوصلگی یا افسردگی در شما شده است؟ همه مردم به نوعی ردّ پای زمستان را در خلق و خوی خود حس می کنند امّا بعضی ها در طول زمستان به طور جدّی گرفتار افسردگی شدید می شوند. این عارضه، اختلال عاطفی فصلی یا به طور خلاصه SAD نام دارد.
افرادی که دچار این اختلال هستند، احساس افسردگی، تحریک پذیری و خستگی می کنند. در اغلب موارد، این گونه بیماران با ترکیبی از نوردرمانی و داروهای ضدافسردگی درمان می شوند امّا پژوهش ها نشان داده است که روش های رفتاری-شناختی نیز در درمان این اختلال مؤثرند.
اختلال عاطفی فصلی چیست؟
این اختلال، نوعی افسردگی است که در طول ماه های زمستان بروز می کند. شکل خفیف تری از اختلال عاطفی فصلی ( SAD )، با نام «افسردگی زمستان» شناخته می شود.
نشانه های SAD از اواخر پائیز و هنگامی که مدّت روشنایی روز کمتر می شود (یا به اصطلاح، روزها کوتاهتر می شوند) بروز می کند و تا اواخر زمستان و اوایل بهار پابرجا می ماند.
چه کسانی دچار اختلال عاطفی فصلی می شوند؟
70 تا 80 درصد مبتلایان به اختلال عاطفی فصلی را زنان تشکیل می دهند. این اختلال بیشتر در مناطقی از کره زمین که دارای عرض جغرافیایی بالاتری هستند و نور آفتاب کمتری دارند وجود دارد. برخی از افرادی که در دفاتری کار می کنند که دسترسی کمتری به نور طبیعی دارند، ممکن است این اختلال را در تمام طول سال تجربه کنند.
چه چیزی باعث اختلال عاطفی فصلی می شود؟
هنگامی که نور از طریق چشم ها عبور می کند و به مغز می رسد، سروتونین ( Serotonin ) آزاد می شود. در طول پاییز و زمستان، روشنایی روز کمتر از بهار و تابستان است و این امر باعث پائین آمدن سطح سروتونین در بدن می شود.
سروتونین، مادّه شیمیایی مهمی در مغز است که به عنوان «انتقال دهنده عصبی» شناخته می شود. انتقال دهنده عصبی، مولکولی در مغز است که به سلّول های عصبی کمک می کند که با یکدیگر کار کنند. یکی از نقش ها و وظایفی که سروتونین در مغز دارد، عمل کردن به عنوان پلیس راهنمایی و رانندگی برای سایر انتقال دهنده های عصبی است. بدون وجود سروتونین به مقدار کافی، بسیاری از فعالیت های بدن و از جمله حالت های روحی، تحت تاثیر قرار می گیرند.
کاهش روشنایی روز، باعث افزایش تولید هورمون خاصی در بدن به نام ملاتونین ( melatonin ) می شود. نقش ملاتونین هنوز به درستی مشخص نشده است امّا تصوّر می شود که به فرایند خوابیدن کمک کند زیرا بدن آن را در شب و در خلال خواب، آزاد می کند.
این دو باهم، یعنی کمبود سروتونین (که باعث هماهنگی و همکاری سلّول های عصبی می شود) و افزایش ملاتونین (که بدن را به حالت خواب می برد) باعث اختلال عاطفی فصلی می شوند.
نشانه های اختلال عاطفی فصلی چیست؟
میل شدید به کربوهیدرات ها و قند (گاهی با افزایش وزن توأم می گردد)
کاهش تمایل جنسی
مشکل در تمرکز کردن
کاهش کارایی
مشکل در بیدار شدن در صبح ها
خستگی
لذت نبردن یا کاهش علاقه نسبت به فعالیت هایی که معمولاً ارضاء کننده هستند. مثل خواندن یک کتاب خوب یا گوش دادن به موسیقی
احساس افسردگی یا غمگینی
بی حوصلگی
رخوت و خواب آلودگی
کاهش دمای بدن
خوابیدن به مقدار زیاد
کناره جوئی از فعالیت های اجتماعی
اختلال عاطفی فصلی چگونه تشخیص داده می شود؟
نشانه ها و عوارض ذکر شده، پایه های اصلی تشخیص اختلال عاطفی فصلی را تشکیل می دهند. این اختلال مشابه افسردگی بالینی نیست. افسردگی، نوسان فصلی ندارد.
روش های درمان اختلال عاطفی فصلی چیست؟
1- نوردرمانی
درمان اولیه اختلال عاطفی فصلی، نوردرمانی است. این روش هم توسط انجمن پزشکی آمریکا و هم انجمن روان پزشکی آمریکا توصیه شده است. نوردرمانی یعنی افزودن نور بیشتر به محیط.
نوردرمانی باید از اواسط شهریور و پیش از شروع نشانه ها و عوارض آغاز گردد. نوردرمانی معمولاً هر روز صبح و درست پس از بیدار شدن از خواب باید صورت گیرد. پژوهش ها نشان داده است که بهترین مقدار مصرف، 10000 لوکس به مدّت 30 دقیقه است. برای بعضی ها یک جلسه نوردرمانی دیگر در بعدازظهر نیز ممکن است لازم باشد.
معمولاً از دستگاهی به نام «جعبه نور» برای این کار استفاده می شود. این جعبه حاوی لامپ های فلورسنت است و به سادگی قابل حمل می باشد. فرد می تواند آن را در هر مکانی که مناسب تشخیص می دهد، مانند روی پاتختی، روی میز کار و یا روی میز آشپزخانه، قرار دهد. نباید به طور مستقیم به نور نگاه کرد. یک جلسه نوردرمانی می تواند بین 15 دقیقه تا 3 ساعت طول بکشد و میزان تابش نور نیز بسته به هر فرد متفاوت است. امّا همان گونه که گفته شد، بهترین مقدار مصرف 10000 لوکس برای 30 دقیقه است. بنابراین اگر جعبه نور شما 2500 لوکس نور ساطع می کند باید مدّت نوردرمانی را نیز متناسب با آن، چهاربرابر یا 2 ساعت در نظر بگیرید.
نوردرمانی ممکن است اثرات جانبی نیز همراه داشته باشد، هر چند گزارش مهمی در این مورد داده نشده است. برخی از اثرات جانبی عبارتند از:
مشکل در خوابیدن
خستگی در چشم ها
احساس بی تابی
سردرد
بی حوصلگی
تهوّع
2- داروهای ضدافسردگی
داروهای ضدافسردگی نیز در درمان اختلال عاطفی فصلی به کار می روند. برخی از داروهایی که مانع از جذب دوباره سروتونین می شوند (SSRI ها) مانند زولافت، پروزاک و پاکسیل نیز می توانند به همراه نوردرمانی برای درمان عوارض این اختلال مصرف شوند.
3- سایر ایده های خود درمانی
مصرف کمتر کربوهیدرات ها
مدیریت استرس
ورزش کردن بیشتر
افزودن نور به محیط کار و زندگی، با افزودن لامپ یا کنار زدن پرده ها یا قطع شاخ و برگ های درخت هایی که مانع از رسیدن نور خورشید هستند.
داشتن یک برنامه خواب ثابت
نشستن کنار پنجره، در صورت امکان
راه رفتن در روزهای آفتابی، حتی روزهای سرد زمستان
مسافرت رفتن به مکان های گرم و آفتابی، به هنگام تعطیلات

استرس شغلى

استرس شغلى
واژه استرس در نزد متخصصین مختلف معانى متفاوتى دارد. استرس در مفهوم عام آن عاملى است که همواره تعادل فیزیکى و روانى فرد را به هم زده و با ایجاد مشکلات روان تنى و مشکلات روانى کارآیى فرد را در ابعاد مختلف زندگی- شغلى، خانوادگى و اجتماعى کاهش مى دهد. در روانشناسى استرس به معنى تحت فشار روحى و روانى قرار گرفتن تلقى شده است.
در این حالت جسم و روان به تقاضاهاى درونى و بیرونى با فشار پاسخ مى دهند. استرس هنگامى رخ مى دهد که فرد واکنشهاى خود را در مواجهه با محرکهاى درونى و بیرونى ناتوان ببیند که همانا پیامد آن از دست رفتن تعادل روانى فرد است. این امر به حدى بوده است که بعضى از محققین مثل هلمز و راهه شدت محرکهاى خارجى (استرسورها) و افزایش کمى آنها را عامل خطرى براى بروز بیماریهاى روان تنى دانسته اند.
در چنین مواردى عواملى از قبیل توانایى مقابله فرد با این محرکها، برداشت ذهنى وى از محرک بیرونى، حمایت اجتماعى و خانوادگى، سن، وضعیت اقتصادى، طبقه اجتماعى و وجود اختلالات روانى در فرد مى توانند تاثیرپذیرى شخص را از استرس کم یا زیاد نمایند.
کار و پیشه به عنوان مهمترین عامل شکل دهنده هویت اجتماعى، منبع تامین کننده زندگى و شکل دهنده روابط اجتماعى، براى هر فرد تلقى مى گردد. چرا که نه تنها افزایش مشکلات شخصی کارآئى فرد را در محیط کارى کاهش مى دهد بلکه با ایجاد اختلال در روابط خانوادگى چرخ معیوبى را دامن خواهد زد. به همین دلیل است که امروزه توجه به محیطهاى شغلى و شرایط کار کارکنان و کارگران امرى است که به منظور بالا بردن کیفیت کار، حفظ سلامت و بهداشت کارکنان و به منظور بهره جویى بیشتر و بهتر از طول مدت سنوات کارى مورد توجه قرار گرفته است.
شناخت و چاره جویى براى عوامل مخرب روانى و فیزیکی- شیمیائى شرایط کارى و ایجاد قوانین و ضوابط جدید همگى در جهت تامین اهداف فوق بوده است. بنابراین جنبه روانى و اجتماعى محیط کار مى تواند سبب آزار فرد بیش از هر چیزى گردد. این موضوع در اغلب مشاغل و شرایط محیط کار صدق دارد به خصوص در مجتمعهاى بزرگ، صنایع و کارخانجات پر رنگ تر مى گردد. شناخت اثرات سوء اختلالات و مشکلات روانى در کیفیت و کمیت کار کارکنان، براى استرسهاى شغلى در کارکنان درمانى و بیمارستانى و شناخت روشهاى مقابله با استرسها و آموزش مهارتهاى لازم براى اینکار مى تواند از کاهش استرسهاى احتمالى و یا کمک به افراد براى مقابله با استرس را به دنبال داشته باشد.
صاحبنظران مختلف معتقدند که در زندگى همه افرادى که داراى شغلى هستند استرس وجود دارد و به گونه هاى مختلف بر آنها فشار وارد مى کند. تحولات شغلى مانند تغییرات سازمانى، تغییرات حقوق و دستمزد، ترفیعات شغلى، کاهش یا افزایش نیروى انسانى و دگرگونیهاى اجتماعى، موضوعهائى هستند که به شکلى بر فرد فشار آورده و او را دچار آشفتگى، نگرانى، تشویش و اضطراب مى نماید، این نگرانیها در مشاغل مختلف متفاوت مى باشد، یعنى بعضى از مشاغل داراى استرس بیشتر و مشاغل دیگر استرس کمترى دارند.
به طور کل مى توان چهار عامل عمده که سبب استرسهاى شغلى مى گردند تعیین نمود :
1- تغییر در مدیریت و سیستم سرپرستى که خود تغییر در سازمان شغلى را به دنبال دارد.
2- تفاوت بین شکل انجام کار و سیاستهاى کارى.
3- آگاهى فرد از دوران استراحت و بازنشستگى.
4- تحول در روند کار در اثر پیشرفت تکنولوژى.
از طرف دیگر، استرسها از جمله استرسهای شغلی مى توانند اثرات تخریبى در اندامهاى بدن داشته باشند. مثلاً استرس حاد مى تواند باعث اسپاسم سم عروق کرونر و مرگ ناگهانى شود. یا اینکه یکى از مهمترین علت از کار افتادگى و مرگ و میر در جوامع غربى بیماریهاى قلبى مى باشد، که فاکتورهاى مهمى در بروز حمله قلبى نقش دارد به طوری که استرسهاى ناشى از کار. استرس مداوم مى تواند موجب آسیب به دستگاه گوارشى، افزایش خون، تغییرات قند خون و موارد دیگر گردد.
مطالعات انجام شده نشان مى دهد که استرسهاى شغلى مى تواند موجب فشار روانى و افزایش آن گردد. همچنین منجر به کاهش تمرکز فکر، حواس پرتى، اختلال در حافظه، تردید در انجام کارها و کاهش قدرت تصمیم گیرى مى شود، و در افراد متعدد منجر به بروز بیماریهاى روانى مى گردد. مطالعات متعددى جهت بررسى استرس شغلى و عوامل مربوط به آن صورت گرفته است. در این مطالعات عواملى مثل شغل فرد، نقش سازمانى فرد، تعارض نقش و ابهام نقش، جریان پیشرفت حرفه اى، روابط حرفه اى، ساختار و جو سازمانى در نظر گرفته شده اند.
جهت اطلاع دقیقتر به نتایج بعضى از این مطالعات در زیر اشاره مى شود. یکى از مطالعات انجام شده در مورد نقش شرایط و جو کار در ایجاد استرس، در امریکا بوده و نشان داده است که شیوه تنظیم یا تدارک اتاقهاى کنترل، به منزله یک عامل تنش زا محسوب مى گردد. در مطالعه اى در مورد کارهایى که در قلمرو کنترل و نگهبانى قرار دارند استرس بر ریتم عصبى - فیزیولوژیکى فرد (یعنى درجه حرارت بدن، مقدار کلسیم، و سوخت و ساز) و هم چنین بر بازدهى ذهنى و انگیزش نسبت به کار، اثر مى کنند.
خطر جسمانى نیز به عنوان یک منبع تنش تلقى مى شود زیرا در حرفه هاى خطرناکى مانند اشتغال در نیروى پلیس، ارتش، معدن، و آتش نشانى، هنگامیکه فرد نتواند خود را شرایط محیط کار تطبیق دهد پاره اى از نشانه هاى مرضى مانند اضطراب، افسردگى، نارضایتى و بیماریهاى جسمانى ممکن است بروز کند. مطالعه انجام شده در امریکا نشان داده است که دو سوم کسانیکه در محل کار یا دفتر خود مورد معاینه قرار گرفتند نشانه هایى از تنش یا استرس را گزارش نمودند.
در مطالعه اى دیگر که با مدیران صورت گرفته حدود 65% از آن مدیران معتقد بودند که شغل آنها بیش از مشاغل عادى تنش زا مى باشد. این مطالعات نشان دادند که عواملى از قبیل مسافرت زیاد، ساعات طولانى کار رویاروئى با تغییرات و مشکلات کارى، اجبار به جبران هزینه هاى مربوط به اشتباهات و خطاهاى کارى، شرایط نامطلوب کارى، تند کار کردن، کار زیاد و طولانى، عدم اطلاع کافى فرد از وظیفه و کارى که بعهده دارد، روبرو شدن با درخواستها و وظائفى در محل کار که به آنها علاقه ندارند، بى تفاوتى کاهش انگیزش کارى و غیبت از کار، شیوه ارتباط با همکاران و سرپرستان، سر و صداى زیاد، نور، نوبت کارى موجب ایجاد استرس شغلى، به خطر افتادن سلامت روانى فرد، ایجاد افسردگى، کاهش اعتماد به نفس، و ناخشنودى از زندگى مى گردد.
مطالعات انجام شده در ایران نیز یافته هاى مشابهى داشته است. بطوریکه یکى از محققان ایرانى، بوجود آمدن استرس در محل کار را ناشى از محروم شدن از پاداش و ترفیع، تعارض حرفه اى یا شخصى با همکاران، استفاده از تکنولوژى، قوانین و مقررات و بخشنامه ها و راهبردها و انتظارات مدیران، عدم توانائى انجام وظائف محوله مى دانند (شهرام رحمی). در ذیل به خلاصه اى از نتایج چند مطالعه که در مراکز بهداشتى درمانى و آموزشى پرورش صورت گرفته است اشاره می شود. ملاحظه مى شود که اکثر یافته هاى فوق در مطالعات داخلی نیز بدست آمده است.
بطور مثال در مطالعه ملکوتى و همکاران (1373) با کارمندان ادارى و درمانى دانشگاه علوم پزشکى زاهدان نشان داده شد که استرس شغلى بالاتر با اضطراب و افسردگى بیشترى همراه است، کارکنان درمانى استرس شغلى بیشترى نسبت به کارکنان ادارى داشتند. این محققین نتیجه گیرى نمودند که استرس شغلى تاثیر مستقیمى بر پیدایش مشکلات روانى دارند. اینان معتقدند که وقتیکه فرد همواره از وقوع احتمالى اشتباه در کار در اضطراب و تشویش دائم بوده و فکر مى کند که نمى تواند مشکلاتش را با مسئولین بالاتر مطرح نماید، اعتماد به نفس خویش را در انجام وظایف محوله از دست داده و در پى احساس حقارت دچار افسردگى مى گردد، که آن نیز به نوبه خود بر چرخة معیوب استرس شغلى و کاهش کارایى دامن خواهد زد.
تداوم این چرخه مى تواند به مرور باعث فرسایش توانائیهاى روانى و جسمانى کارکنان گردیده و پس از مدتى به اختلالات عصبى - روانى پایدار منتهى مى گردد.
مطالعه ای مشابه در بیمارستانهاى شیراز نیز حاکى از سلامتى روانى کمتر و استرس شغلى بیشتر مى باشد، همچنین استرس شغلى در کارکنان مجرد بیشتر بوده است. این محققین عوامل موثر در استرس شغلى کارکنان دانشگاه شیراز را موارد زیر برشمردند:
تحت فشار بودن براى انجام کار، انجام دو کار بطور همزمان، انجام کار در روزهاى تعطیل، مغایرت نیازهاى شخصى با نیازهاى سازمان، عدم درک مشکلات کارکنان از سوى مدیریت، زیاد بودن حجم کار، اعمال روشهاى ضد و نقیض، عدم مشاوره سرپرستان با کار کنان در مورد تغییرات شغلى (هاشم زاده و همکاران 79).
در مطالعه اى در دانشگاههاى علوم پزشکى تهران (ویسى و همکاران 79) نتیجه گیرى نمودند که استرس شغلى باعث خشنودى شغلى کمتر مى گردد، و استرس شغلى بالاتر سلامتى روانى کمتر را به همراه دارد. اما کسانیکه سر سختى روانى بالاترى داشته باشند سلامت روان و خشنودى شغلى بهترى خواهند داشت.
در مورد شغل معلمی نیز مطالعاتى صورت گرفته و نظریات زیادی ارائه شده است. بطور مثال کایریاکو و ساتکلیف (1987) دو نوع عمده پاسخ در معلمان را ذکر مى کنند.
اولین پاسخ ناکامى است که با سردرد، اختلالات معده، آشفتگیهاى خواب، فشار بالا، کهیر پوست و افسردگى همراه مى باشد. پاسخ دوم نیز اضطراب شدید است که ممکن است همراه با تیک چشم، کهیر عصبى پوست، از دست دادن صدا و از دست دادن وزن بدن بیانجامد.
بر همین اساس در مطالعه انجام شده با تقاطع ابتدائى و راهنمائى شهر شیراز (رضائى 1370) نتیجه گرفتند که یک چهارم معلمان استرس شغلى بالا را تجربه مى کنند و معلمهاى مرد نیز نسبت به زنها استرس بالاترى داشتند. در مطالعه دیگرى که در مورد معلمهاى مقاطع ابتدائى و متوسطه تهران صورت گرفت (وفائى 79)، نشان داده شد که معلمهاى مقطع ابتدائى استرس بالاترى داشتند و منابع مهم استرس شامل:
عدم رسیدگى به شرایط اقتصادى و رفاهى فرهنگیان، برخورد نبودن فرهنگیان از شان و منزلت اجتماعى لازم، تبعیض بین حرفه معلمى و سایر حرفه ها از لحاظ حقوق ماهیانه، و وجود شغل دوم در معلمها بوده است،
با توجه به مطالعات و نظریات محققین و کارشناسان مربوطه محیط کارى توام با آرامش، انگیزش و رفاه نسبى مى تواند نقش به سزائى در سلامت روان و طول عمر بیشتر افراد، سازمان ها و جوامع داشته باشد که باید مورد توجه خاص قرار گیرد. هنگامیکه کار بر اساس علاقه و از روى آگاهى و متناسب با شرایط روانى فرد انتخاب مى شود بر کارآیى و بهره ورى وى مى افزاید.
رضایت از کار، رضایت از مدیریت و روابط حاکم، احساس امنیت شغلى، احساس مالکیت از جمله نیازهاى روانى موثر در کیفیت روحى و روانى کارکنان است که وجود آنها موجب بهره ورى وارتقاء تولید و کیفیت مى گردد.

اختلال دو قطبى نوع یک

اختلال دو قطبى نوع یک
یکى از انواع مهم اختلالات خلقى، اختلال دو قطبى نوع یک (I) نامیده مى شود. این اختلال مربوط به حالت هیجانى درونى مستمر شخص مى باشد. این بیماران هم دوره هاى افسردگى و هم دوره هاى سر خوشى دارند.
افرادیکه در فاز مانیا (سرخوشی) قرار دارند حالت انبساط خاطر، پرش افکار، کاهش خواب، افزایش احترام به نفس، افکار بزرگ منشانه دارند و بیمارانى که در فاز افسردگى هستند با کاهش انرژى و علاقه، احساس گناه، اشکال در تمرکز، بى اشتهائى و افکار مرگ و خودکشى مشخص هستند.
فرد مانیا در بسیارى از افسانه هاى قدیمى شخصیتى ریشه دار است که با رفتارى دیوانه وار، چشمانى خیره و حرکاتى نمایشى و پر آب و تاب مشخص مى گردد. دوره هاى شیدایى در مقایسه با افسردگى فراوانى کمترى دارند.
سیر
بیمارى دو قطبى نوع یک (I) غالباً با افسردگى شروع مى شود (75 درصد موارد در زنها و 67 درصد موارد در مردها) و یک اختلال عود کننده است. اکثر بیماران هم دوره هاى مانى و هم افسردگى را تجربه مى کنند. دوره هاى مانى درمان نشده حدوداً 3 ماه دوام مى آورد. حدود 40 تا 50 درصد بیماران دو قطبى ممکن است دو سال پس از حمله اول دچار حمله دوم گردند.در اختلال دو قطبى I میزان شیوع حدود 1 درصد در طول عمر می باشد.
هزینه این اختلال براى بیماران و خانواده هاى، آنان و جامعه قابل ملاحظه است. شیوع این بیمارى در زنان و مردان برابر است. میانگین سنى شروع این اختلال 30 سالگى مى باشد اما از سن 5 یا 6 سالگى تا 50 سالگى گسترده است. از لحاظ وضعیت تاهل نیز این بیمارى ممکن است در افراد طلاق گرفته یا مجرد بیش از افراد متاهل دیده شود. میزان طلاق نیز در این گروه افراد بالا مى باشد
علت شناسى
عوامل زیست شناختى، عوامل ژنتیک و عوامل روانى. اجتماعى و یا ترکیبى از آنها را مى توان علت این بیمارى تلقى کرد. عوامل زیست شناسى مهم شامل انتقال دهنده هاى عصبى و بى نظمى هاى عصبى - غددى باشند.
عوامل ژنتیک نقش بسیار مهمى دارند، بطوریکه مطالعات نشان داده است که یکى از والدین به این اختلال دچار باشد، با احتمال 25 درصد فرزندشان شانس ابتلا به این بیمارى را خواهد داشت و اگر هر دو والدین اختلال دو قطبى داشته باشند شانس ابتلاء بچه ها به این بیمارى بین 50 تا 75 درصد خواهد بود.
عوامل روانى اجتماعى متعددى نیز ممکن است در ایجاد این بیمارى به تنهائى و یا به همراه عوامل دیگر نقش داشته باشند. از جمله : رویدادهاى زندگى و استرس محیطى، خانواده، عوامل شخصیتى قبل از بیمارى و موارد دیگر مى توان ذکر کرد.
تشخیص
این بیمارى با وجود دوره هاى مانیا (سرخوشی) و افسردگى مشخص مى شود. علائم و نشانه هاى افسردگى و توضیحات مربوط به آن در بخش افسردگى سایت آمده و چون همان علائم و نشانه ها برای تشخیص مطرح می باشد لذا تکرار نمى گردد اما علائم و نشانه هائى که به عنوان ملاکهاى دوره مانیا تلقى شده و توسط فرد متخصص ارزیابى شده تا تشخیص این بیمارى گذاشته مى شود شامل :
1- یک دوره مشخص خلق غیر طبیعى و مستمراً بالا، توام با احساس خودبزرگ بینى، یا تحریک پذیر که حداقل یک هفته طول مى کشد.
2- وجود 3 یا بیشتر از علائم زیر :
الف) افزایش احترام به نفس یا خودبزرگ بینى
ب) کاهش نیاز به خواب (مثلاً 3 ساعت خواب بر ایشان کافى است)
ج) حرافتر از معمول یا احساس فشار براى صحبت مستمر.
د) پرش افکار یا تجربه ذهنى سبقت جوئى افکار.
ه) پریشانى حواس (به راحتى محرکهاى بى اهمیت خارجى توجه شان را جلب مى کند)
و) افزایش رفتار هدفدار (اجتماعى، شغلى، تحصیلى، فعالیت جنسی) یا تحریک روانى - حرکتى.
ی) درگیرى مفرط با فعالیتهاى لذت بخشى که احتمال نتایج دردناک آن زیاد است، مثل ولخرجى بى مهابا، بى احتیاطیهاى جنسى، یا سرمایه گذاریهاى حرفه اى جاهلانه.
3- باعث اختلال در عملکرد شغلى، فعالیتهاى اجتماعى، و یا روابط بین فردى شده و ممکن است براى جلوگیرى از آسیب به خود و یا دیگران نیاز به بسترى باشد.
ویژگیهاى بیماران مانیک
بیماران مانیک خلق بالا دارند، تحریک پذیر بوده و زود از کوره در مى روند، حالت نشئه دارند، ممکن است براى افراد ناآشنا گمراه کننده بوده و جنبه عادى جلوه نماید، اگر در رسیدن به خواسته هایش به مانع برخورد کند پرخاشگرى مى کنند، تمایل به پوشیدن لباسهاى با رنگهاى روشن و ناهماهنگ و بستن زیورآلات دارند، دوست دارند لباسهاى بدن نما بپوشند، ممکن است در ملاء عام بخواهند لباس هایشان را درآورند، مشغله ذهنى با افکار مذهبى، سیاسى، مالى، جنسى، با دادخواهى دارند.
بیماران مانیک هیجان زده، پرحرف و گاهى سرگرم کننده و بیش فعال هستند، سطح تحمل آنها پائین است و خیلى زود ممکن است به خشم و رفتار خصمانه منجر گردد. طرز تکلم این افراد معمولاً بلند، سریع، و زیاد مى باشد بطور فهم آن براى شنونده مشکل بوده و نمى توان صحبت کردن آنها را قطع کرد، هر چه شدت بیمارى بیشتر باشد این نکته شدیدتر در بیمار دیده مى شود. قدرت تمرکز پائین است، و در هنگام صحبت معمولاً از این شاخه به آن شاخه مى پرند.
هذیان و توهم ممکن است پیدا کنند. حواسشان زود پرت مى شود، خود بزرگ بینى و اعتماد به نفس دارند. حافظه این افراد آسیب نمى بیند. حدود 75 درصد آنان مهاجم و تهدید کننده هستند. احتمال خودکشى و دیگرکشى در این افراد نیز وجود دارد.
ولخرجى مى کنند و وسایل خود را ممکن است به دیگران ببخشند. دروغگویى و فریبکارى در آنان شایع است. وقوع شیدائى لازمه تشخیص اختلال دو قطبى است.
یعنى اگر فرد بیماریش براى بار اول با دوره مانیا شروع شود و یا اینکه قبلاً با افسردگى شروع شده ولى حالا دچار مانیا باشد، تشخیص بیماری دو قطبى I گذاشته مى شود. اما اگر دچار افسردگى باشد تشخیص افسردگى گذاشته مى شود، تا زمانیکه دوره مانیا مشاهده گردد.
چگونگى تظاهر این دوره ها متفاوت مى باشد مثلاً ممکن است در طى یک روز هر دو دوره مانیا و افسردگى را فرد تجربه کند. یا اینکه فرد دچار یکى از این اختلالات شده و پس از بهبودى پس از یک فاصله زمانى دچار دوره دیگر گردد.
اختلال دو قطبى نوع یک (I) در کودکان و نوجوانان
در نوجوانان علائم مانیا ممکن است عادى جلوه نماید و علائم عمده این گروه شامل سوء مصرف الکل یا مواد مخدر، اقدام به خودکشى، مسائل تحصیلى، گرایشات فلسفى، نشانه هاى وسواس، شکایت از بیماریهاى جسمانى متعدد، درگیرى و مشاجرات متعدد، مى شود. میزان بروز این اختلال در کودکان و نوجوانان 1 درصد است و شروع آن حتى ممکن است در 8 سالگى باشد.
درمان
امروزه هم براى دوره هاى افسردگى و هم براى مانیا درمان هاى اختصاصى وجود دارد، و مطالعات بیانگر تاثیر درمان پیشگیرى کننده مى باشد. تاکید درمان نیز به درمان داروئى و روان درمانى معطوف به خود بیمار است. ضمن اینکه درمان باید از تعداد و شدت عوامل استرس زاى زندگى بیمار بکاهد.
معمولاً این بیماران نیاز به بسترى دارند که البته خودشان مخالفت نموده و رضایت نمى دهند. از جمله داروهائیکه در درمان این بیماران بکار برده مى شود موارد زیر را مى توان نام برد :
کلونازپام، لورازپام، هالوپریدول، والپروئیت، کاربامازپین، و لیتیوم. این داروها با توجه به شدت بیمارى و اینکه در چه دوره و یا فازى از بیمارى مى باشند انتخاب مى گردند که باید حتماً توسط پزشک متخصص صورت گیرد زیرا ممکن است مصرف خود به خودى این داروها عوارض جانبى خطرناکى به همراه داشته باشد.

اختلال دوقطبی در کودکان

اختلال دوقطبی در کودکان
1- خلاصه
اختلال دوقطبی که پیش از این «افسردگی مانیایی» نامیده می شد یک بیماری روانی است که مشخصه اش نوسان شدید خلق و خو، شامل حالت های هیجانی بالا (مانیا) و پائین (افسردگی) است. آغاز اختلال دوقطبی معمولاً ازاواخر دوره  نوجوانی یا اوایل دوران بلوغ است امّا امکان بروز آن در سنین دیگر، از جمله در خلال دوران کودکی نیز وجود دارد.
اغلب افرادی که دچار اختلال دوقطبی هستند دو وضعیت و حال مختلف و متناوب را تجربه می کنند: یکی دوران پرانرژی و تکانش (مانیا) و دیگری دوران غم و نومیدی و از دست دادن علائق به فعالیت های مختلف (افسردگی). این مساله در مورد کودکانی که دچار اختلال دوقطبی هستند نیز صادق است، هر چند نشانه ها و عوارض آن در کودکان ممکن است تا حدودی متفاوت باشد.
برای مثال، کودکان و نوجوانان در دوران مانیایی، احتمالاً بیشتر از بالغین زود رنج و تحریک پذیر می شوند و رفتارهای تخریبی نشان می دهند تا رفتارهای شادمانه. به علاوه، کودکان بیشتر از بالغین احتمال دارد که این حالت ها را در یک زمان و به طور توأم داشته باشند که به آن حالت مختلط گفته می شود. تغییر حالت از حالت مانیایی به افسردگی در کودکان و نوجوانان به سرعت، و گاهی حتی در خلال یک روز، صورت می گیرد. در حالی که این تغییر حالت در بالغینی که دچار اختلال دوقطبی هستند معمولاً در دوره های هفتگی یا ماهانه اتفاق می افتد.
علّت اختلال دوقطبی کاملاً شناخته شده نیست. امّا ظاهراً مواد شیمایی مغز، نقش عمده ای در ایجاد آن بازی می کنند. همچنین به نظر می رسد که اختلال دوقطبی دارای ریشه های ژنتیکی باشد. بدین خاطر، کودکانی که اولیاء یا خواهر و برادرانشان دارای اختلال دوقطبی باشند در معرض خطر بیشتری قرار دارند.
به اولیایی که نشانه ها و رفتارهای مرتبط با اختلال دوقطبی را به مدّت حداقل دو هفته درکودکانشان مشاهده می کنند توصیه می شود که حتماً با پزشک متخصص مشورت کنند. البته تشخیص اختلال دوقطبی در کودکان می تواند دشوار و بحث انگیز باشد زیرا معیار و ضابطه  تشخیصی جداگانه ای برای این گونه کودکان وجود ندارد. با وجود این، بسیاری از بالغینی که تشخیص اختلال دوقطبی برای آنان داده شده اظهار داشته اند که نشانه های بیماری از دوران کودکی در آن ها شروع شده است. به علاوه، اختلال دوقطبی در کودکان معمولاً به همراه اختلالات دیگری نظیر نقص توجه/ بیش فعالی (ADHD) بروز می کند. همچین این احتمال وجود دارد که این اختلال ابتدائاً به عنوان افسردگی تشخیص داده شود، پیش از آن که حالت های مانیایی بروز کند.
درمان اختلال دوقطبی معمولاً مستلزم ترکیبی از دارو درمانی و روان درمانی است. برخی از کودکان یا نوجوانان ممکن است به منظور جلوگیری از آسیب رساندن به خود یا دیگران، برای مدتی به بستری شدن نیز نیاز داشته باشند.
راه علاجی برای اختلال دوقطبی وجود ندارد امّا درمان معمولاً کمک کننده است. اختلال دوقطبی که از دوران کودکی و نوجوانی شروع شود معمولاً بسیار شدیدتر از مواردی است که در دوران بزرگسالی آغاز گردد.
2- اختلال دوقطبی در کودکان
اختلال دوقطبی یک بیماری روانی است که مشخصه اش تغییر حال شدید، شامل حالت های هیجانی بالا (مانیا) و پائین (افسردگی) است. این وضعیت قبلاً بیماری «افسردگی مانیایی» نامیده می شد. آغاز اختلال دوقطبی معمولاً از اواخر دوره  نوجوانی یا اوایل دوران بلوغ است و میانگین سن شروع این اختلال، 20 سالگی است. هر چند، اختلال دوقطبی در هر سنی، از جمله کودکی، ممکن است بروز کند. بسیاری از افرادی که اختلال دوقطبی در آن ها در حدود سن 20 سالگی تشخیص داده می شود اظهار می کنند که نشانه های این بیماری از دوران کودکی در آن ها وجود داشته است.
اغلب افراد سالم نیز دچار نوسان خلق و خو می شوند. این قضیه در مورد کودکان نیز صادق است. امّا در افرادی که دچار اختلال دوقطبی هستند این نوسان بسیار شدید است و بین دوره های پرانرژی و تکانش (مانیا) و دوره های غم و اندوه و نومیدی و بی علاقگی نسبت به فعالیت های مختلف (افسردگی) در تناوب می باشد. این نوسان شدید معمولاً باعث مختل شدن کارکرد بیمار در مدرسه می شود و بر روابط او با افراد خانواده و دوستان تأثیر می گذارد.
در کودکانی که دچار اختلال دوقطبی باشند نیز این نوسان خلق و خو وجود دارد، هر چند در بسیاری موارد، کودکان این دو حالت مانیایی و افسردگی را در یک زمان و به طور توأم تجربه می کنند. به این وضعیت حالت مختلط گفته می شود. نوسان خلق و خو در بین بالغین معمولاً در دوره های هفتگی یا ماهانه صورت می گیرد، امّا این چرخه در کودکان سریع تر است و حتی ممکن است در یک روز پدید آید.
برطبق آمار منتشر شده از سوی آکادمی روان پزشکی کودک و نوجوان آمریکا، در حدود یک سوم از 4/3 میلیون کودک و نوجوان این کشور که تشخیص افسردگی برای آنان داده شده است، احتمال دارد که در حال گذراندن مراحل نخستین اختلال دوقطبی باشند.
کودکانی که دچار اختلال دوقطبی هستند ممکن است رفتارهای به سرعت تغییر یابنده و غیرقابل پیش بینی از خود بروز دهند. ممکن است در یک لحظه پرخاشگر، و ناگهان بعد از آن درون گرا و کم حرف باشند. این تغییر خلق و خود به طور قابل ملاحظه ای با توانایی کودک برای فعالیت و نیز لذت بردن از زندگی تداخل می کند. عملکرد تحصیلی، روابط دوستانه و به ویژه روابط خانوادگی، همگی ممکن است تحت تأثیر این بیماری قرار گیرند.
اختلال دوقطبی معمولاً تا اواخر دوران نوجوانی یا اوایل دوران بلوغ در افراد ظاهر نمی شود. با وجودی که پزشکان و متخصصان بیماری های روانی اکنون از نقش این اختلال در دوران کودکی آگاهی بیشتری دارند امّا بسیاری ازمتخصصان بر این باورند که این بیماری هنوز در کودکان و نوجوانان تشخیص داده نشده است. نشانه های مرتبط با اختلال دوقطبی در چند اختلال روانی دیگر در کودکان از جمله نقص توجه/ بیش فعالی (ADHD) و اختلال اضطراب نیز وجود دارد.
به علاوه، پدر و مادرها و دیگران معمولاً رفتارهای غیرقابل پیش بینی کودکان و نوجوانان را به عنوان بخشی از طبیعت این دوران قلمداد می کنند و در نتیجه، کمتر احتمال دارد که این گونه مشکل های رفتاری را تشخیص دهند. هر چند، رفتار دوقطبی در صورت عدم تشخیص و درمان می تواند پیامدهای جدّی به همراه داشته باشد. افرادی که دچار اختلال دوقطبی باشند، از جمله کودکان، بیشتر در معرض خطر خودکشی قرار دارند. کودکان دوقطبی همچنین احتمال دارد به رفتارهای پرخطر، نظیر تلاش برای پرواز، روی آورند و رفتارشان در مدرسه و محیط خانه ممکن است به شدّت مخرب باشد.
3- علل و فاکتورهای خطر
علت اختلال دوقطبی هنوز به خوبی شناخته نشده است. با وجود این، به نظر می رسد مواد شیمیایی مغز نقش عمده ای در ایجاد آن بازی کنند. مواد شیمیایی مغز که انتقال دهنده های عصبی نامیده می شوند، پیام ها را بین سلول های عصبی منتقل می کنند. اعتقاد بر این است که مقدار بسیار زیاد یا بسیار کم این انتقال دهنده های عصبی باعث تغییرات خلق و خو می گردد. همچنین به نظر می رسد که اختلال دوقطبی دارای ریشه های ژنتیکی باشد امّا ژن بخصوصی که به این وضعیت ارتباط داشته باشد هنوز کشف نشده است. کودکانی که پدر و مادرشان (یکی یا هر دو) دچار اختلال دوقطبی باشند بیشتر در معرض خطر ابتلاء به این بیماری قرار دارند. به علاوه، سابقه  خانوادگی در سوء مصرف مواد یا دارو نیز خطر به وجود آمدن اختلال دوقطبی را تشدید می کند.
برخی پژوهشگران بر این باورند که در بعضی از افراد، استعداد رشد این بیماری به طور ارثی وجود دارد که براثر عوامل محیطی (مانند رویدادهای پراسترس در زندگی، اختلال در چرخه های زیستی یا ریتم ها و الگوهای فصلی) بروز پیدا می کند. برخی عوامل دیگری که در بروز این اختلال ممکن است نقش داشته باشند عبارتند از بیخوابی مزمن، درمان با داروهای ضدافسردگی و برخی از مکمل های غذایی و گیاهی.
4- علائم و نشانه ها در کودکان
بسیاری از نشانه های اختلال دوقطبی در کودکان مشابه این نشانه ها در بالغین است. هرچند، برخی از نشانه ها در کودکان ممکن است کاملاً با بالغین متفاوت باشد. نشانه های اختلال دوقطبی معمولاً به دو رده   مانیا و افسردگی تقسیم می شوند.
نشانه های دوره های مانیایی عبارتند از:
نشئه ، احساس سرخوشی یا تحریک پذیری. بیمار ممکن است حال خوشی داشته باشد و حتی در صورت بروز اتفاقاتی که به طور معمول باعث ناراحتی می شود نیز در همان حال باقی بماند. برای مثال، یک کودک ممکن است حتی هنگامی که در دفتر مدرسه منتظر توبیخ شدن است نیز شاد و خوشحال باشد. در خلال دوره  مانیایی، کودکان و نوجوانان معمولاً بیشتر از بالغین تحریک پذیرند و رفتارهای مخرّب بروز می دهند.
اعتماد به نفس فوق العاده، احساس بلندپروازی یا اطمینان غیرواقعی. بیمار معمولاً احساس خوبی درباره  خودش دارد و فکر می کند که دنیا را در اختیار دارد. کودکان ممکن است حس کنند که مثلاً از طریق امکان پرواز کردن یا زیرپا گذاشتن قوانین و مقررات، می توانند منطق حاکم را شکست دهند.
نیاز کمتر به خواب. بیمار ممکن است تنها پس از چند ساعت خواب، با احساس رفع خستگی بیدار شود. کودکان ممکن است شب ها تا دیروقت بیدار بمانند ولی صبح ها به سختی از خواب برخیزند.
تند حرف زدن، بیش از حد معمول حرف زدن یا احساس نیاز به تداوم صحبت کردن. بیمار ممکن است بسیار حرّاف باشد و بلند یا خیلی تندتند صحبت کند.
«جوشش» ایده ها، احساس مسابقه گذاشتن افکار با یکدیگر، حواس پرتی یا نگرانی. بیمار ممکن است به آسانی بیقرار یا دچار حواس پرتی شود. به سرعت ممکن است افکارش را از چیزی به چیز دیگر متمرکز کند و در حرف زدن نیز مرتباً موضوع صحبت را عوض کند.
افزایش فعالیت های هدفمند. کارایی بیمار ممکن است افزایش یابد.
رفتار پرخاشگرانه یا ناخوشایند. بیمار ممکن است کنجکاو (فضول) یا پرخاشگر به نظرآید. کودکانی که دچار اختلال دوقطبی هستند ممکن است در اوج دوران مانیایی به همسن و سالان یا اعضای خانواده خود به طور فیزیکی حمله ور شوند. این امر آن ها را از برقراری یک رابطه  پایدار و محکم باز می دارد. کودکان همچنین ممکن است به هنگام تنبیه یا وقتی که به آن ها «نه» گفته می شود بسیار خشمگین و عصبانی شوند.
ناآگاهی نسبت به وضعیت خود. چون بیمار حس خوبی دارد و معمولاً از کارایی بیشتری هم برخوردار است غالباً از غیرعادی بودن وضعیت خود ناآگاه است یا آن را انکار می کند.
لذت جویی بدون در نظر گرفتن پیامدهای آن، رفتار بی پروا یا قدرت تشخیص و قضاوت ضعیف. بیمار ممکن است درگیر رفتارهای جنسی پرخطر، سوء مصرف مواد (دارو) و رفتارهای مشابه دیگر شود. رفتارهای جنسی پرخطر در بالغین به صورت روابط جنسی و در کودکان به صورت به کاربردن الفاظ رکیک یا لمس نامناسب اعضای بدن خود یا دیگران، روی می دهد. کودکان دوقطبی همچنین ممکن است اقدام به رفتارهای بی باکانه و بی پروا نمایند.
افسردگی حاد، شایع ترین الگوی رفتاری در اختلال دوقطبی است. تقریباً تمام بیماران حداقل یکبار در طول زندگی خود دچار آن شده اند.
نشانه های دوره های افسردگی عبارتند از:
خلق و خوی تغییر یافته. بیمار معمولاً دچار اضطراب، غم و خشم، تندخویی، زودرنجی یا فقدان احساس یا عاطفه (کمبود هیجان) است. همچنین ممکن است بدبین (حس این که همه چیز در زندگی بد از آب در خواهد آمد) یا ناامید باشد و به گریه یا دیگر احساسات هیجانی روی آورد. در بین کودکانی که دچار اختلال دوقطبی هستند گریه و زودرنجی، بسیار شایع است.
ناتوانی کسب لذت . کاهش یا از دست دادن علاقه به فعالیت هایی که قبلاً برای بیمار خوشایند و لذت بخش بودند، مثل غذاخوردن، مدرسه رفتن، دیدار دوستان و سرگرمی ها.
تغییر عمده در اشتها یا وزن. کاهش یا افزایش اشتها یا کاهش یا افزایش فوق العاده  وزن.
تغییر درالگوی خواب. بیمار ممکن است یا خیلی زیاد یا خیلی کم بخوابد. بیمار معمولاً صبح زود از خواب برمی خیزد و دوباره به خواب نمی رود.
فعالیت فیزیکی یا کلامی. بیمار ممکن است نگران و مضطرب باشد. ممکن است دست هایش را بفشارد و پیچ وتاب دهد و قادر به آرام نشستن در یکجا نباشد. برخی از بیماران نیز برعکس ممکن است دچار کندی حرکت یا گفتار شوند. ممکن است قبل از پاسخ دادن به سوالات یا آغاز کردن یک کار، دچار درنگ و توقف باشند. بیمار ممکن است آنقدر آهسته صحبت کند که دیگران قادر به شنیدن صحبت هایش نباشند و همچنین ممکن یا کلاً صحبت نکنند و یا فقط به سوالات مشخصی که از آن ها می شود پاسخ گویند.
احساس خستگی و از دست دادن انرژی.
احساس پوچی و بی ارزش بودن. بیمار ممکن است احساس بی ارزش بودن یا احساس گناه کند و خود را دائماً سرزنش کند.
از دست دادن تمرکز.
افکار مرگ. بیمار ممکن است به طور مکرّر به فکر مرگ بیافتد یا آرزوی مرگ کند. فکر خودکشی یا تظاهر به آن در بیمار وجود دارد و حتی ممکن است در این مورد اقدام عملی نیز بنماید.
نشانه های افسردگی که مشخصاً در کودکان وجود دارد شامل دردهای فیزیکی مثل درد اندام های مختلف و خستگی است. کودکان احتمال دارد که در هنگام افسردگی با مشکلات تحصیلی نظیر غیبت های منظم در مدرسه یا افت تحصیلی روبرو شوند. ممکن است تهدید به فرار از خانه کنند و حتی آن را عملی سازند. سایر نشانه های افسردگی درکودکان دوقطبی عبارتند از:
شکایت مداوم
مشکل در روابط فردی
مشکل حاد در مواجهه با شکست یا عدم پذیرش
ارتباطات ضعیف
انزوای اجتماعی
کودکانی که دچار اختلال دوقطبی هستند گاهی نشانه های توهّم و هذیان گویی از خود بروز می دهند. این نشانه ها بیشتر در اختلالاتی نظیر اسکیزوفرنی وجود دارد.
مطالعات نشان می دهد که کودکان و نوجوانانی که به اختلال دوقطبی مبتلا هستند شرایط حادتری از این بیماری را نسبت به بالغین دارند. به طور مثال، سرعت تغییر حال در آن ها بیشتر است و احتمال بیشتری دارد که نشانه های بیماری به صورت «مختلط» (یعنی بخشی افسرده و بخشی مانیایی) در آن ها وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، دوره های افسردگی و مانیایی در بالغین کاملاً جدا از هم و قابل تشخیص است ولی کودکان ممکن است حتی در یک روز چند بار بین این دو حالت، تغییر وضع دهند.
کودکانی که دچار اختلال دوقطبی هستند همچنین بیشتر از بالغین در معرض سایر اختلالات روانی شامل نقص توجه/ بیش فعالی (ADHD)، اختلال سلوک (CD)، اختلال بی اعتنایی مقابله ای (ODD) و اختلالات اضطراب قرار دارند.
کودکان و نوجوانانی که به اختلال دوقطبی مبتلا هستند، نسبت به سایر جوانان بیشتر در معرض خطر سوء مصرف مواد (دارو) قرار دارند. استفاده از  داروهای شادی بخش و الکل به این جوانان کمک می کند که خود را از عدم تعادل هیجانی و رفتارهای بی ثبات مرتبط با اختلال دوقطبی برهانند.
5- تشخیص اختلال دوقطبی در کودکان
به پدر و مادرانی که رفتارهای مرتبط با اختلال دوقطبی را حداقل برای دوهفته در کودکانشان مشاهده می کنند توصیه می شود که آن ها را برای معاینه نزد پزشک متخصص ببرند. آغاز اختلال دوقطبی یا با افسردگی و یا با حالت های مانیایی خواهد بود.
تشخیص اختلال دوقطبی در کودکان می تواند دشوار و پیچیده باشد. در بسیای از موارد، نشانه های این بیماری در سایر اختلالات روانی نیز وجود دارد و یا این بیماری باعث به وجود آمدن اختلالات دیگر می گردد. به طور مثال می توان اختلال اضطراب و نقص توجه/ بیش فعالی (ADHD) را ذکر کرد. به علاوه، برخی از نشانه هایی که ظاهراً مرتبط با اختلال دوقطبی هستند ممکن است در واقع، در نتیجه  اختلال دیگری به وجود آمده باشند. برای مثال، کودکانی که در معرض سوء استفاده  فیزیکی، سوء استفاده جنسی یا خشونت خانگی قرار دارند ممکن است دارای نشانه  تغییر سریع حال باشند. در این موارد، تشخیص اختلال استرس پس از سانحه ممکن است مناسب تر از تشخیص اختلال دوقطبی باشد.
کودکانی که اختلال دوقطبی دارند معمولاً مانند بالغین، به طور کامل ضوابط تشخیص بیماری را برآورده نمی کنند و همین امر، تشخیص را دشوار می سازد. هرچند، وضعیت در کودکان ممکن است بسیار جدّی تر و حادتر از بالغین باشد.
مشخصه  اختلال دوقطبی در کودکان می تواند تغییر سریع و مداوم خلق و خو و وجود نشانه های مختلط از مانیا و افسردگی باشد.
اختلال دوقطبی غالباً یا بدون تشخیص باقی می ماند و یا اشتباه تشخیص داده می شود و این امر مستقل از سن و جنسیت بیمار است. براساس مطالعات انجمن ملی سلامت ذهنی آمریکا (NMHA)، نزدیک به 80 درصد بیمارانی که دچار اختلال دوقطبی هستند تا مدّت 10 سال یا بیماریشان تشخیص داده نمی شود و یا اشتباه تشخیص داده می شود. آمارها نشان می دهد که این اختلال در بین گروه های تحصیل کرده و در جوامع اقتصادی و اجتماعی پیشرفته، بیشتر است. البته علّت این امر ممکن است به آگاهی بیشتر این گروه از این اختلال و احتمال بیشتر پذیرش اختلالات ذهنی از سوی آنان برگردد.
پیش از آن که اختلال دوقطبی بتواند تشخیص داده شود، پزشک باید آزمایش های پزشکی را انجام دهد تا بیماری های احتمالی دیگری که ممکن است باعث این نشانه ها و عوارض شده باشند منتفی گردند. بیماری های دیگری مثل عفونت های ویروسی می توانند عوارض مشابهی با اختلال دوقطبی را به وجود آورند. کارکرد غدّه  تیروئید نیز باید مورد آزمایش قرار گیرد زیرا پرکاری یا کم کاری آن می تواند نشانه های اختلال دوقطبی را بدتر کند. استفاده از داروهای تغییرحال که می توانند باعث نشانه های مشابه گردند نیز از طریق آزمایش ادرار قابل تشخیص است.
تشخیص قطعی اختلال دوقطبی با ارزیابی سلامت روانی توسط یک متخصص بیماری های روانی (معمولاً روان پزشک کودک و نوجوان) آغاز می گردد. این ارزیابی شامل به دست آوردن سابقه  کامل عوارض، مانند زمان شروع، مدّت ماندگاری و میزان شدت آن هاست. همچنین باید مشخص گردد که آیا کودک قبلاً نیز این عوارض را داشته یانه، و اگر داشته، آیا درمان شده یا نه، و اگر درمان شده چگونه. برای این منظور، معمولاً از پرسشنامه  اختلال خلق و خو (MDQ) استفاده می شود. این پرسشنامه، مجموعه ای از سوالاتی است که از بیمار پرسیده می شود و به تشخیص این که کودک نشانه های مانیایی قبلی داشته یا نه کمک می کند.
روان پزشک معمولاً درباره  این که کودک به مرگ یا خودکشی فکرکرده است یا نه و نیز این که سایر افراد خانواده سابقه  اختلال خلق و خود یا مصرف الکل و دارو داشته اند سوال می کند. سابقه  پزشکی خانوادگی در تشخیص اختلال دوقطبی در کودکان، بسیار اهمیت دارد. بسیاری از کودکانی که دچار اختلال دوقطبی هستند دارای پدر و یا مادر دوقطبی هستند. هر چند ممکن است بیماری در آن ها تشخیص داده نشده باشد.
مشخصه  اختلال دوقطبی عموماً دوره های جداگانه  مانیا و افسردگی است. برای این که یک دوره به عنوان یک دوره  جدید در نظر گرفته شود باید ضوابط زیر وجود داشته باشد:
باید تغییر خلق و خو یا گذشت زمان وجود داشته باشد. بیمار باید یک تغییر عمده در خلق و خو نشان دهد، مثلاً از افسردگی حاد به مانیا. یک دوره  جدید باید از دوره  قبلی حداقل دو ماه فاصله داشته باشد و دراین مدّت حال بیمار عادی باشد. البته اغلب کودکانی که دچار اختلال دوقطبی هستند این ضابطه را برآورده نمی سازند و تغییر خلق و خو در آن ها با سرعت بیشتری صورت می گیرد.
دوره ها باید خود به خود بروز یابند و نباید مستقیماً براثر ابتلاء به یک بیماری خاص یا مصرف دارو و مواد به وجود آمده باشند.
احتمال اختلالات روانی (مثل اسکیزوفرنی) باید منتفی باشد.
تشخیص اختلال دوقطبی در کودکان عمدتاً به نشانه ها و عوارض بستگی دارد. و این امر بسیار دشوار است زیرا نشانه ها به سرعت تغییر می کنند و مثلاً ممکن است فقط در خانه بروز یابند و تنها توسط افراد خانواده یا پرستاران مشاهده شوند.
6- گزینه های درمانی برای اختلال دوقطبی
اختلال دوقطبی در کودکان و نوجوانان معمولاً شدیدتر از بالغین است. این اختلال با ترکیبی از دارو درمانی و مراقبت های روانی اجتماعی قابل درمان است ولی به طور کامل معالجه نمی شود.
در بعضی موارد، تشخیص این اختلال در کودکان یا نوجوانان در چنان شرایط بحرانی صورت می گیرد که بستری کردن بیمار زیر نظر روان پزشک را ایجاب می کند. علّت بستری کردن، استفاده از دارو درمانی، پایش وضعیت بیمار و بازداشتن او از آسیب رساندن به خود یا دیگران است. بستری کردن بیمار در شرایطی که احتمال عدم مصرف صحیح دارو و دسترسی بیمار به وسایل خطرناک (مثل اسلحه) وجود داشته باشد نیز صورت می گیرد.
دارو درمانی معمولاً نخستین درمان برای اختلال دوقطبی است. از دارو درمانی برای کنترل سریع و برطرف کردن خطر یا کاهش عوارض و جلوگیری از بروز دوره های بعدی استفاده می شود. اگر اختلال کارکرد غدّه  تیروئید وجود داشته باشد، باید پیش از آن که اختلال دوقطبی مورد بررسی قرار گیرد، برطرف گردد. دارو درمانی هایی که برای درمان اختلال دوقطبی به کار می رود عبارتند از:
داروهای تثبیت کننده  خلق و خو. نخستین دارویی که برای اختلال دوقطبی تجویز می شود. انواع مختلف تثبیت کننده های خلق و خو ممکن است در بیماران مختلف، اثر بخشی متفاوتی داشته باشند و در صورتی که یک دارو اثربخش نباشد ممکن است داروی تثبیت کننده  خلق و خوی دیگری نیز به عنوان داروی دوم افزوده گردد. لیتیوم (lithium) متداول ترین داروی تثبیت کننده  خلق و خوست و معمولاً به عنوان نخستین دارو برای درمان اختلال دوقطبی تجویز می گردد. اثربخشی این دارو معمولاً هنگامی که مصرف آن از ابتدای دوره  تغییر حال شروع گردد بیشتر است. بنا بر اطلاعات منتشر شده از سوی انجمن ملی سلامت ذهنی (NMHA ) ، لیتیوم در 60 درصد بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی برای کنترل مانیا اثربخش بوده است. این دارو در جلوگیری از بروز دوره  جدید بیماری، هم افسردگی و هم مانیا، موثر بوده و در کاهش خودکشی در بین بیماران دوقطبی، اثربخش به نظر می آید.
در مورد اثربخشی داروهای تثبیت کننده  خلق و خو در درمان اختلال دوقطبی در کودکان، اطلاعات کافی وجود ندارد. پژوهش ها در مورد میزان اثربخشی و ایمنی این داروها در جوانان ادامه دارد. داروهای ضدتشنج، داروهای تثبیت کننده  خلق و خو هستند و می توانند برای کودکان مبتلا به اختلال دوقطبی مفید باشد. البته برخی از انواع این داروها دارای اثرات جانبی جدّی نظیر افزایش وزن و خطر اختلال هورمونی منجر به نازایی در دختران می باشند.
داروهای ضد جنون . این داروها ممکن است برای درمان برخی از کودکانی که رفتار پرخاشگرانه دارند یا نشانه های روان پریشی در آن ها مشاهده شده، به کار رود. البته استفاده از این داروها باید با آزمایش های مرتب خون، پایش گردد.
هنگامی که اختلال دوقطبی تشخیص داده شود، مصرف برخی داروها باید قطع گردد یا به دقت زیر نظر گرفته شود. برای مثال، برخی ازکودکان دوقطبی که برای درمان نقص توجه/ بیش فعالی (ADHD)، داروهای محرک استفاده می کنند ممکن است حالت های مانیایی در آن ها تشدید شود. داروهای ضدافسردگی نیز در بیماران دوقطبی باعث دوره های مانیایی یا بدتر کردن آن می شوند. هرچند، گاهی اوقات ممکن است به همراه داروهای تثبیت کننده  خلق و خو برای درمان دوره های افسردگی در اختلال دوقطبی به کار روند.
با وجودی که تجویز داروهای ضدافسردگی برای برخی از کودکان مبتلا به اختلال دوقطبی مفید است امّا این داروها باید با دقت و احتیاط زیاد مصرف گردند. اداره  دارو و غذای آمریکا (FDA) هشدار داده است که داروهای ضدافسردگی می تواند باعث افزایش خطر فکر کردن به خودکشی در برخی بیماران- به ویژه کودکان- گردد و تمام افرادی که از این داروها مصرف می کنند باید از نزدیک برای تغییرات غیرعادی رفتاری زیر نظر قرار داشته باشند. نشان داده شده است که مصرف داروهای ضدافسردگی بدون یک داروی تثبیت کننده  خلق و خو باعث افزایش حالت مانیا در کودکان دوقطبی می گردد.
روان درمانی معمولاً تنها هنگامی مورد استفاده قرار می گیرد که شدیدترین نشانه های اختلال دوقطبی با دارو درمانی تحت کنترل درآمده باشند. کودکانی که تحت روان درمانی قرار می گیرند یاد خواهند گرفت که خود را بهتر درک کنند و ارزش بیشتری برای خود قائل شوند. همچنین روش هایی برای کاهش استرس و بهبود روابط به آن ها یاد داده خواهد شد.
روان درمانی هایی که معمولاً در درمان اختلال دوقطبی به کار می روند عبارتند از:
رفتار درمانی شناختی ( CBT ). بیمار یاد می گیرد که الگوهای فکری و رفتارهای نامناسب خود را تغییر داده و کنترل کند. در مورد کودکان، این روش درمانی تنها بر روی رفتار تمرکز می کند تا زمانی که آن ها درک بهتری از توانائی های شناختی خود به دست آورند.
آموزش روانی. به بیمار در مورد اختلال دوقطبی، روش درمان آن و چگونگی تشخیص علائم اولیه  هر دوره  جدید بیماری آموزش داده می شود. این آموزش ها معمولاً برای افراد خانواده  بیماران دوقطبی نیز مفید است.
روان درمانی خانواده . سطح درماندگی در بین اعضای خانواده، ناشی از نشانه های اختلال دوقطبی را کاهش می دهد. روان درمانی خانواده به اولیاء کمک می کند که چگونگی برخورد با کودکان دوقطبی خود را یاد بگیرند. این مساله در مورد خواهر و برادرها نیز صادق است.
روان درمانی بین فردی . باعث بهبود روابط بین فردی بیماران می گردد و روال های روزانه و زمان بندی خواب آن ها را به حالت عادی در می آورد و به آن ها کنترل بیشتری بر روی زندگی و شرایط شان می بخشد.
گروه درمانی . بر روی پذیرش بیماری اختلال دوقطبی و نیاز به دارو درمانی طولانی مدّت تمرکز دارد. این نوع درمان ممکن است افراد خانواده را نیز دربرگیرد.
درمان اختلال دوقطبی در کودکان ممکن است به محیط مدرسه نیز گسترش یابد. در این حالت باید برنامه  آموزشی خاصی برای کودک با همکاری معلمان و اولیاء مدرسه تنظیم گردد.
7- راهنمایی هایی برای کنار آمدن با اختلال دوقطبی در کودکان
اختلال دوقطبی می تواند تأثیرات عمده ای بر زندگی کودکان داشته باشد. در حالی که با درمان صحیح، کودک می تواند زندگی عادی داشته باشد. توصیه های زیر برای اولیاء یا پرستاران کودکان مبتلاء به اختلال دوقطبی است:
به دقت مراقب باشید که برنامه  درمانی به طور کامل توسط کودک پیگیری شود. کودک باید مقدار دارو را دقیقاً طبق تجویز پزشک مصرف کند و هیچ وعده  مصرف دارو را فراموش نکند. اگر کودک دارای پدر و یا مادر دوقطبی باشد باید از نزدیک زیرنظر روان پزشک قرار داشته باشد. اگر روان درمانی توصیه شده باشد، باید کودک را به طور مرتب در جلسات شرکت داد. بدون مشورت با روان پزشک هیچ تغییری در درمان ندهید.
شروع هر دوره  بیماری را به دقت زیر نظر داشته باشید. اگر محرک های خاصی برای شروع یک دوره تشخیص داده شد، نسبت به آن ها حساس باشید و به کودک کمک کنید که در صورت امکان از آن ها پرهیز کند. دوستان و افراد خانواده می توانند در این مورد کمک کنند. به محض آن که به نظر رسید یک دوره  جدید بیماری در حال شکل گرفتن است به روان پزشک و یا متخصص بیماری های روانی مراجعه کنید.
از الکل، دارو و یا سایر محرک ها اجتناب کنید. بسیاری از این گونه مواد می توانند بر روی خلق و خو اثرگذار باشند. داروهای نشاط آور می توانند بسیار خطرناک باشند و داروهای مجاز مثل داروهایی که برای رژیم غذایی مصرف می شوند نیز بهتر است کنار گذاشته شوند. اولیاء باید مواظف غذاهایی که ممکن است محرّک به وجود آمدن یک دوره  جدید بیماری شود باشند. برای مثال، مصرف بیش از حدّ شکر می تواند موقتاً باعث افزایش انرژی و در پی آن خستگی و رخوت گردد که این امر به نوبه  خود می تواند باعث تشدید عوارض در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی گردد.
به علاوه پدر و مادرها باید رژیم غذایی کودک خود را زیر نظر داشته باشند و مطمئن باشند که مواد غذایی کافی (مثل ویتامین آ، ویتامین ب 12، ویتامین ث، کلسیم و آهن) به او می رسد. این امر به طور کلی در سلامت جسمی و روانی مهم است.
8- سوال هایی از دکتر درباره  اختلال دوقطبی
آماده کردن سوال هایی از قبل، می تواند به پدر و مادرها و بیماران کمک کند تا مکالمه  معنی دارتری با پزشک در مورد شرایطشان داشته باشند. این ها نمونه  سوالاتی هستند که پدر و مادرها می توانند درباره  اختلال دوقطبی فرزندشان بپرسند:
1- چگونه می توان فهمید که نوسان خلق و خوی کودکانمان جدّی تر از تغییر حالت های عادی کودکانه است؟
2- آیا شما در درمان اختلال دوقطبی در کودکان، تجربه دارید؟
3- چگونه بین اختلال دوقطبی و بیماری دیگری که فرزندمان ممکن است داشته باشد تشخیص می دهید؟
4- فرزند ما چه شکلی از اختلال دوقطبی دارد؟
5- اختلال دوقطبی فرزند ما چقدر جدّی است؟
6- شما چگونه بین اختلال دوقطبی و بیش فعالی در فرزند ما تمایز قایل می شوید؟
7- حدس می زنید فرزند ما چه اختلال ذهنی دیگری داشته باشد؟
8- چه نوع دارو درمانی برای فرزند ما مناسب است؟
9- اثرات جانبی دارو درمانی چیست؟
10-  من چگونه می توانم به فرزندم کمک کنم یا آموزش دهم که داروهایش را به طور مرتب مصرف کند؟
11- چه نوع روان درمانی ممکن است برای فرزند ما مفید باشد؟
12- وضعیت فرزند ما چه تأثیری بر تحصیل و فعالیت های فوق برنامه او دارد؟
13- اولیاء مدرسه  فرزند ما چه نوع اطلاعاتی باید از وضعیت او داشته باشند؟
14- چشم انداز بلند مدّت زندگی فرزند ما چیست؟
15- آیا فرزندان دیگر ما نیز احتمال دارد که به اختلال دوقطبی دچار گردند؟

اصول و مبانى آموزش مسائل دینى به کودکان و نوجوانان

اصول و مبانى آموزش مسائل دینى به کودکان و نوجوانان
چکیده
روش ها و شیوه هاى آموزش نماز در کودکان و نوجوانان، بر اصولى استوار است که مهم ترین آن ذکر مى گردد:
«اصل» به معناى بن، ریشه، زیربنا و اساس است. کلمه «اصل» را عرف عامه در مقابل «بدل» و در مقابل «فرع» استعمال مى کند، اما مقصود از این واژه در این جا، مفهوم فلسفى آن است که با معناى «منشأ» و «مصدر» برابر مى شود. علماى تعلیم و تربیت نیز از اصول و مبانى تعلیم و تربیت چنین برداشتى دارند.
در این مقاله، سعى شده است اصول و مبانى آموزش نماز در کودکان و نوجوانان از دیدگاه دینى (برگرفته از قرآن، احادیث و روایات ائمّه اطهار(علیهم السلام) و نظریات علماى تعلیم و تربیت) به صورت تطبیقى، تبیین و تشریح گردد.
در آموزش و تعلیم هر موضوعى، اصول و مبانى ساختار آن موضوع از اهمیت ویژه و اساسى برخوردار است.
اصول و مبانى هر علمى به منزله ستون و پایه ساختمان است که در استحکام و عمر آن نقش اساسى دارد. در علوم گوناگون نیز مانند جامعه شناسى، روان شناسى، تعلیم و تربیت، و راهنمایى و مشاوره، اصول و مبانى این علوم نقش اساسى بر عهده داشته و در واقع، فعالیت ها و روش ها مبتنى بر اصول آن علم است; مثلاً، در راهنمایى و مشاوره، اصول و مبانى این علم به فعالیت ها، روش ها و فنون مشاور جهت مى دهد و نقش بنیادى و اساسى در فعالیت هاى مشاور ایفا مى کند.
روش ها و شیوه هاى آموزش مسائل دینى (نماز) در کودکان و نوجوانان بر اصولى استوار است که به ذکر مهم ترین آن ها در این نوشتار پرداخته شده است.
1 . فطرى بودن مسائل دینى (نماز)
نیاز به پرستش و نیایش یکى از نیازهاى اساسى و عمیق است که در عمق روان بشر وجود دارد.
در بررسى تاریخى، این موضوع ثابت شده است که پرستش جزئى از وجود و کشش فطرى انسان است. گاهى که این میل و روح پرستش توسط انبیا(علیهم السلام) در مسیر صحیحى قرارگرفته، به خداپرستى ختم شده، اما گاهى بر اثر جهل، انحراف و لجاجت، موجودات و اشیاى گوناگون مانند سنگ و چوب، ماه، خورشید، آتش، گاو و پول مورد پرستش قرار گرفته اند.
استاد شهید علّامه مطهرى(رحمه الله) در این باره مى فرماید:
«یکى از پایدارترین و قدیمى ترین تجلّیات روح آدمى و یکى از اصیل ترین ابعاد وجود انسان ها حس نیایش و پرستش است. مطالعه آثار زندگى بشر نشان مى دهد هر زمان، هرجا که بشر وجود داشته است، نیایش و پرستش هم وجود داشته است. چیزى که هست شکل کار و شخص معبود متفاوت شده است; از نظر شکل، از رقص ها و حرکات دسته جمعى موزون هم راه با یک سلسله اذکار و اوراد گرفته تا عالى ترین خضوع ها و خشوع ها.»(1)
همه کودکان به طور فطرى کنجکاو و کاوشگر بوده و به دنبال پاسخ به سؤالات و چراها هستند و میل به پرستش و نیایش در وجودشان موج مى زند; مثلاً، وقتى بزرگ ترها به آن ها محبت و نوازش مى کنند، ممکن است قادر به تفهیم تشکر و سپاس خویش به آن هانباشند، ولى با پیام هایى که از طریق چشم و نگاه هاى معصومانه و چهره متبسم به ما مى دهند، تشکر و قدردانى خویش را ابراز مى دارند.
تجربیات و مشاهدات نیز مؤیّد این مطلب است که کودکان در تقلید و یادگیرى مفاهیم و مسائل دینى مثل نماز و روزه آمادگى بیش ترى در مقایسه با دیگر رفتارها و موضوعات از خود نشان مى دهند. این موضوع مؤیّد فطرى بودن خداجویى در کودکان است.
طبق منابع اسلامى، براى ما مسلّم و متقن است که میل به پرستش، نیایش، کمال طلبى و حقیقت جویى در کودک، فطرى و درونى است. این موضوع را شواهد تاریخى (پرستش بت، خورشید، گاو و ساختن بهترین مکان ها براى معابد) و آیات و روایات تأیید مى کند.
خداوند تبارک و تعالى در قرآن مجید، مى فرماید: «فاَقِم وجهَکَ لِلدّینِ حنیفاً فطرتَ اللّهِ الّتی فَطَرالنّاسَ علَیها لا تبدیلَ لِخلقِ اللّهِ ذلکَ الدّینُ القَیِّمُ ولکنَ اکثرالناس لا تعلمون» (روم: 30); پس روى خود به سوى دین حنیف کن که مطابق فطرت خداست; فطرتى که خدا بشر را بر آن فطرت آفریده و در آفرینش خدا دگرگونى نیست، این است دین مستقیم، ولى بیش تر مردم نمى دانند.
اگر مشاهده مى شود که گروهى از کودکان و نوجوانان نسبت به مسائل دینى ـ از جمله نماز ـ رغبت و تمایلى از خود نشان نمى دهند، این مربوط به عوامل محیطى است که فطرت کودک را از مسیر خود منحرف کرده است.
متأسفانه بعضى از والدین به دلیل عدم حساسیت و اهمیت نسبت به مسائل دینى و گاهى به دلیل سخت گیرى ها و آموزش هاى غلط و عدم آشنایى آنان با سیره ائمّه اطهار(علیهم السلام)و روش هاى تربیتى، به گونه اى با کودک رفتار مى کنند که آنان نسبت به مسائل دینى بى تفاوت، کم رغبت و بعضاً از آن متنفّر مى شوند.
با کمال تأسف، باید گفت که بعضى از والدین حساسیت و دقتى که در امور دنیوى (تغذیه، لباس، درس و مانند آن) فرزندانشان از خود نشان مى دهند در مسائل معنوى و دینى آن ها ندارند. به راستى، این گروه از والدین مصداق کلام نورانى رسول خدا(صلى الله علیه وآله)هستند که مى فرماید:
«واى بر فرزندان آخرالزمان، از دست پدرانشان!» گفتند: یا رسول الله، منظور شما پدران مشرکند؟ فرمود: «خیر، بلکه پدران مؤمنى که واجبات دینى را به فرزندان خود نمى آموزند و اگر آنان خود بخواهند احکام دین را فرا گیرند، ایشان جلوگیرى مى کنند (و حال آن که) اگر کالایى به دست بیاورند از آنان راضى و خوشحال خواهند شد. من از ایشان بیزار و آنان نیز از من بیزارند.»(2)
با توجه به این اصل، که خداجویى امرى فطرى و درونى است، علماى تعلیم و تربیت اسلامى باید به فکر تهیه و تدوین کتبى باشند که شیوه هاى صحیح رشد و پرورش این حس را بر مبناى فطرى بودن آن به والدین آموزش دهد تا آنان به شیوه ها و روش هاى نادرست متوّسل نشوند.
2. اختیارى بودن مسائل دینى (نماز)
انسان به اقتضاى فطرت الهى خود و به دلیل آن که موجودى است چند بعدى و به اعتبار کرامتى که خداوند براى او مقرّر نموده، موجودى است مختار و کرامت خویش را مى تواند با اختیار خود کسب نماید. در واقع، از دیدگاه اسلام، انسان موجودى است که داراى میل ها و جاذبه هاى معنوى است که سایر موجودات فاقد آن مى باشند. انسان قادر است در برابر میل هاى درونى خود ایستادگى کند و فرمان آن ها را اجرا نکند یا به بعضى از آن ها پاسخ گوید و بعضى دیگر را مهار نماید یا از آن ها در جهتى خاص استفاده کند.
این توانایى انسان به حکم نیرویى است که آن را «اراده» مى نامند و تحت فرمان عقل عمل مى کند. این توانایى بزرگ از مختصات انسان است و براساس این توانایى است که انسان یک موجود آزاد، انتخابگر، صاحب اختیار مى باشد.(3)
در قرآن و منابع تعلیم و تربیت اسلامى، دلایل متعددى وجود دارد دالّ بر آزادى و اختیار انسان; از جمله آن هاست:
ـ «اِنّا هَدیناهُ السَّبیلَ اِمّا شاکراً و اِمّا کفوراً» (انسان: 3); ما راه راست را به او (انسان) نشان دادیم; یا شکرگزار خواهد بود یا کفران خواهد ورزید.
ـ «فَمن شاءَ فلیُؤمِن و مَن شاءَ فَلیکفر» (کهف: 29); پس هرکه مى خواهد ایمان بیاورد و هر که مى خواهد کفر بورزد.
ـ «کلُّ نفس بِما کَسبت رهینة» (مدثر: 38); هر کس در گرو اعمالى است که آن را کسب کرده.
ـ این که انسان مى تواند مشرک باشد یا موّحد دلیل بر اختیار اوست.
ـ وجود انبیا(علیهم السلام) و تعلیم و تربیت و مسؤول بودن انسان دلیل دیگرى است بر مختار بودن او.
در دعوت کودکان و نوجوانان به دین، باید به گونه اى عمل کنیم که آن ها احساس آزادى کنند و با توجه به این موضوع که انسان فطرتاً خداجوست، با تذکر روش هاى صحیح، این فطرت را در وجود آنان بیدار نماییم و آن ها را به طرف پذیرش دین سوق دهیم.
پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) نیز با نرم خویى و با زبان لیّن افراد را به دین اسلام دعوت مى کردند. به تجربه نیز ثابت شده است که با زور و اکراه نمى توان کسى را به راه راست هدایت کرد.
خداوند تعالى مى فرماید: «اَفَأَنْتَ تُکْرِهُ النّاسَ حَتّى یَکوُنوا مؤمنین» (یونس: 99); اى رسول! تو کى توانى همه را با جبر و اکراه مؤمن گردانى؟
اگر به مفاد آیه «لا اکراهَ فىِ الدّین، قد تَبیّنَ الرُّشدُ مِن الغَىِّ» (بقره: 256); توجه نماییم، خداوند مى فرماید: اى پیامبر، وظیفه تو تبیین است. تبیین کردى، دیگر جاى اکراه وجود ندارد.
و یا مى فرماید: «اِنَّما علیکَ الْبَلاغُ اِنَّما اَنْتَ مُنْذِرُ» (آل عمران: 20): کار تو فقط ابلاغ است، تو فقط منذر هستى.
بنابراین، نباید هیچ گاه کودکان و یا نوجوانان را مجبور به دین دارى کنیم یا براى آن که دیندار شوند، نباید به آن ها مزایاى زیادى بدهیم. اگر بدون استفاده از این دو حربه تهدید و تطمیع، بتوانیم آن ها را به عقیده اى معتقد کنیم، آن اعتقاد درونى خواهد بود; یعنى اعتقادى که نه براى جلب منفعت است و نه به دلیل ترس از قدرت.(4)
وقتى نوجوان مجبور به دین دارى نشود (و در دوره کودکى، سالم و عارى از انحراف پرورش یافته باشد) و دین به نحو منطقى و در شرایط مناسب به او عرضه گردد، با توجه به این که به تفکر انتزاعى رسیده است اگر دلایل و اعتقادات ما محکم و قابل دفاع باشد، دین یا مذهب را خواهد پذیرفت و این دین دارى او وراثتى یا ریاکارانه و هم راه با ناخالصى نخواهد بود، بلکه «دین خالص» خواهد بود و در پى آن، به دستوراتش عمل خواهد کرد.
در دین اسلام، تأکید فراوان بر این مطلب مى شود که اصول دین تقلیدى نیست، بلکه فرد باید با آگاهى و آزادى آن را بپذیرد. بنابراین، باید تلاش کنیم که کودک و نوجوان را به طریقى مثبت و ترغیب کننده، به دین دعوت نماییم و از افرادى که داراى مبناهاى اعتقادى و فکرى قوى هستند در این زمینه، کمک بگیریم. باید توجه داشته باشیم که کودک و به ویژه نوجوان، در مقابل برخوردهاى آمرانه، مقاومت مى کند.(5)
دکتر زهرا مصطفوى نقل مى کند: همسرم به دلیل عادت خانوادگى، دخترم را از خواب صبحگاهى بیدار مى کرد و به نماز وامى داشت. امام(رحمه الله)وقتى از این ماجرا خبردار شدند، برایش پیغام فرستادند که «چهره شیرین اسلام را به مذاق بچه تلخ نکن.» این کلام آن چنان مؤثر افتاد و اثر عمیقى بر روح و جان دخترم به جاى گذاشت که بعد از آن خودش سفارش کرد که براى نماز صبح به موقع بیدارش کنم.(6)
اگر والدین مى خواهند فرزندان آن ها نمازخوان و معتقد بار آیند، سعى کنند اولاً، خودشان عامل به دستورات و تعالیم دینى باشند و به دور از ریا و با خلوص نماز را به پاى دارند و خودشان بدان معتقد باشند.
ثانیاً، توجه داشته باشند که در دوران کودکى، فرزندانشان را با نماز و مجالس و محافل مذهبى مأنوس سازند و سعى کنند که خاطرات خوشى را در ذهن آنان ایجاد نمایند و از سخت گیرى، اجبار و اکراه آن ها خوددارى ورزند. پدرى که براى بیدار کردن دختر تازه بالغ خود براى اداى نماز صبح، دستى به گیسوان او مى کشد و با نوازش و محبت او را از خواب شیرین صبحگاهى بیدار مى کند، انجام این تکلیف دینى را با شیرینى محبت پدرانه خویش مى آمیزد و عبادت را در کام فرزندش شیرین مى سازد.
ثالثاً، والدین نسبت به مسأله نماز و مسائل اعتقادى هم چون سایر مسائل حساسیت نشان دهند. اگر آن ها به سفارش ها و سیره ائمّه اطهار(علیهم السلام) و بزرگان دین عمل کنند، قطعاً فرزندانى معتقد و با نماز خواهند داشت.
3. آموزش تدریجى مسائل دینى (نماز)
آموزش معارف و مسائل دینى داراى مراتب و درجاتى است و هر مرتبه و درجه اى از آن، اصول و مقتضیاتى دارد که باید مراعات شود. تفاوت این مراتب و درجات به دلیل تفاوت هاى فردى در رشد استعدادهاى ذهنى و روحى و نیز تفاوت در معلومات و تجربیات و شرایط گوناگون اجتماعى و فرهنگى در متعلّمان است.(7)
بدین روى، باید مطالب و مفاهیم آموزشى و دینى متناسب با سطح درک و قواى ذهنى و روانى متعلّمان باشد.
والدین و بزرگ سالان نباید توقّع داشته باشند که کودک آن ها سریع اهل عبادت و نماز شود. برنامه عادت دادن و آموزش آن ها به نماز باید بر اصل تدریج مبتنى باشد. کودک نباید یکباره بار سنگینى از وظایف دینى را بر دوش خود احساس کند و خود را به انجام آن موظف بداند. تکالیف سنگین و زودهنگام و خارج از طاقت و توان کودک ممکن است صدمه اى جبران ناپذیر بر اعتقادات دینى و مذهبى او وارد آورد.
در تعالیم اسلامى، توصیه هاى فراوانى در زمینه آموزش تدریجى مسائل دینى آمده است. امام جعفر صادق(علیه السلام)مى فرمایند:
«وقتى کودک به سن سه سالگى رسید، از او بخواهید که هفت بار «لا اله الاّ اللّه» بگوید، سپس او را به حال خود واگذارید تا به سن سه سال و هفت ماه و بیست روز برسد. در این هنگام، به او آموزش دهید که هفت بار بگوید «محمّدرسول اللّه» و سپس تا چهارسالگى او را آزاد بگذارید. در آن هنگام، از وى بخواهید که هفت مرتبه «صلى اللّه علیه و آله» را تکرار نماید و سپس تا پنج سالگى او را رها کنید. در این وقت، اگر کودک دست راست و چپ خود را تشخیص داد، او را در برابر قبله قرار دهید و سجده را به او بیاموزید و در سن شش سالگى رکوع و سجود و دیگر اجزاى نماز را به او آموزش دهید. وقتى هفت سال او تمام شد، به او بگویید دست و صورت خود را بشوید (در مورد وضو نیز به تدریج، وضو گرفتن را به او بیاموزید) سپس به او بگویید نماز بخواند. آن گاه کودک را به حال خود واگذارید تا نُه سال او تمام شود... در این هنگام، وضو گرفتن صحیح را به او بیاموزید و او را به نماز خواندن وادارید.»(8)
در مورد روزه گرفتن نیز به همین صورت است. امام صادق(علیه السلام)مى فرماید: «ما اهل بیت هنگامى که کودکانمان به پنج سالگى رسیدند، دستور مى دهیم نماز بخوانند. پس شما کودکان خود را از هفت سالگى به نماز امر کنید. و ما در هفت سالگى امر مى کنیم به اندازه توانایى شان نصف روز و یا بیش تر و یا کم تر روزه بگیرند و دستور مى دهیم هنگامى که تشنگى و گرسنگى بر آنان غالب شد، افطار کنند.
این کار براى آن است که به روزه گرفتن عادت کنند. پس شما کودکان خود را در نُه سالگى ]در مورد پسران [به اندازه توانایى شان امر به روزه گرفتن کنید و چون تشنگى و گرسنگى بر آنان غالب گردید، افطار کنند.»(9)
تعالیم اسلام به صورت تدریجى به مردم عرضه گردیده و قرآن نیز به تدریج بر مردم خوانده شده، شراب و ربا هم تدریجاً تحریم گردیده است.
بعضى از والدین و مربیان ـ متأسفانه ـ قصد دارند در فرصتى کوتاه و سریع فراگیران خود را به سر منزل مقصودى که در ذهن خود دارند، برسانند، بدون این که آنان خود فرصت دست یابى خویش را فراهم نمایند.
علماى تعلیم و تربیت در این باره چنین اظهارنظر کرده اند:
اگر پیام تربیتى با سرعت و تعجیل و بدون درنظر گرفتن فرصت درون سازى از جانب کودک به او ارائه گردد (هر چند یک انتقال صورى انجام گرفته است)، اثر آن پایدار و مانا نخواهد بود. بنابراین، بهتر است کودک هر چیزى را هرچند اندک باشد، خوب یاد بگیرد و هضم و جذب نماید، وگرنه دیگران و خود را با دانش سطحى و قشرى خویش گول خواهد زد.
آنچه تاکنون مشخص گردیده نشان دهنده آن است که سرعت بیش از اندازه و به دور از توانمندى و جذب ظرفیت طبیعى کودک، فرایند درون سازى مفاهیم تربیتى را مختل مى سازد. در واقع، هماهنگى مشترک بین توانایى و قابلیت مترّبى از یک سو و امکانات مناسب تربیتى از سوى دیگر است که میزان سرعت متناسبى را مى طلبد که تشدید و یا تخفیف بیش از حد آن به اختلال در فرایند تربیت و حتى اختلال در تعادل شخصیت متربّى منجر مى گردد. یافته هاى اسمداسلاند ( smed slund) 1961 نیز نشان مى دهد که اگر فرایند تربیت در قالب مراحل تحوّل روانى با تسریع بیش از حد همراه باشد، یادگیرى مفاهیم و ارزش هاى اخلاقى ـ تربیتى ناپایدار خواهد بود تا حدى که کودک قادر به تعمیم اصول یادگرفته شده به شرایط جدید و موقعیت هاى تازه نیست.(10)
مربیان آگاه، عالم و بصیر زمان مناسب را تشخیص داده و آموزش را بر مبناى آمادگى و توانایى ذهنى و روانى کودک منطبق کرده، نتیجه مطلوب را به دست مى آورند.
4. اعتدال در آموزش مسائل دینى (نماز)
اعتدال و میانه روى، زیربناى تعالیم است، به گونه اى که در همه دستورات و مقرّرات آن، از هرگونه افراط و تفریط جلوگیرى به عمل آمده است; در عبادت، تحصیل علم، خوردن، پوشیدن، رفاقت، دشمنى و در سایر شؤون زندگى، همه جا میانه روى توصیه شده است.
اصل تعادل از اصولى است که در قرآن کریم بدان عنایت شده است. خداوند متعال در قرآن کریم مى فرماید: «وَ لَذلِکَ جَعَلناکُمْ اُمَّةَ وسطاً» (بقره: 143) ما شما را امّتى میانه و معتدل قرار دادیم. هم چنین در حیات سراسر نورانى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)و ائمّه هدى(علیهم السلام)، در تمامى اعمال و رفتارشان مى توان تعادل را مشاهده کرد.
امام على(علیه السلام) درباره پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى فرماید: «سیرتُه القصد» سیره آن حضرت تعادل و میانه روى بود.
انسان موجودى است چند بعدى و چند کانونى. اسلام نیز، که دین جامع و کاملى است، به تمام نیازهاى انسان توجه کرده است. براى رشد، تعالى و کمال بشر، لازم است همه ابعاد انسان به صورت هماهنگ و متعادل رشد و تکامل یابد تا انسان حقیقى پرورش یافته، انسانیّت او تحقق یابد.
عدم توجه به تمام ابعاد وجودى انسان و یا توجه بیش از حد به یک بعد و نادیده گرفتن ابعاد دیگر، جامعیت و وحدانیت وجود آدمى را نادیده گرفته، انسان را یک بعدى و تک ساحتى مى سازد.(11) اگر انسان را فقط در یک بعد ببینیم و او را در همان بعد تربیت کنیم، در حقیقت، موجبات مرگ و نابودى شخصیت انسانى او را فراهم کرده ایم. متأسفانه بیش تر انسان ها و بسیارى جوامع فاقد این اصل در زندگى بوده و هستند و در دام افراط و یا تفریط غلتیده اند و از مسیر صحیح و تعادل و تکامل خارج شده اند. ریشه بسیارى از انحرافات فردى، اجتماعى، اخلاقى و روانى را مى توان در عدم رعایت اصل تعادل جستوجو کرد.
دکتر رجبعلى مظلومى مى نویسد: «میانه روى در عبادت هم باید مراعات شود. درست است که توصیه ها و تشویق هاى پیشوایان دین هر انسانِ محبّ پروردگار را به انجام عبادات راغب مى گرداند، اما توانایى ها و آمادگى هاى روحى او نیز شرط است. اگر او با تحمیل عبادت بر خود، لذّت عبادت را از خویش سلب کند و خود را در آن به تکلّف اندازد، نه عبادت او عبادتى سالم محسوب مى شود و نه خود او از عبادتش بهره معنوى مى برد.»(12)
ظرفیت انسان براى عبادت، محدود است. از این رو، باید سعى شود عبادت با نشاط باشد. اگر نشاط از بین برود، عبادت جنبه تحمیلى پیدا مى کند و در حکم خوردنى نامطبوع و مهوّعى مى گردد که واکنش بدن پس زدن و نپذیرفتن آن است.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «دین اسلام دینى است متین، محکم و منطقى و مبتنى بر ملاحظات دقیق روانى و اجتماعى; سفارش مى کند که با مدارا و متانت حرکت کنید و عبادت خود را مبغوض و منفور نفس خویش قرار ندهید; به گونه اى عمل نکنید که نفستان عبادت را دشمن بدارد، بلکه طورى عمل کنید که نفس، عبادت را دوست بدارد و مجذوب آن گردد. مانند اسب سوارى نباشید که در اثر تندى و شتاب زیاد (سواره اى که میزان توانایى مرکوب را در نظر نمى گیرد و تنها شلاق را مى شناسد); نه خود به مقصد مى رسد و نه براى مرکب او کمر و توانایى مى ماند (زانو مى زند و قدم از قدم نمى تواند بردارد.)(13)
پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) همان گونه که با غرق شدن در مسائل مادى و شهوانى مخالف بودند، با رهبانیت و عبادت هاى صوفیانه نیز مخالفت مىورزیدند و در برخورد با کسانى که نسبت به مسائل زندگى بى اعتنا شده و به عبادت پرداخته بودند، مى فرمودند: «بدن شما و زن و فرزند و یارانتان بر شما حقوقى دارند و باید آن ها را رعایت کنید.»
عثمان بن مظعون، که از یاران پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و از مسلمانان فداکار بود، روزى هم سرش خدمت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) آمد و عرض کرد: شوهرم، عثمان، مدتى است از کار و زندگى دست کشیده و کمر به عبادت خدا بسته است. او تمام روزها روزه مى گیرد و تمام شب ها را به نماز و عبادت مى گذراند.
رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) که همواره درس اعتدال و میانه روى به مردم مى دادند و با هرگونه افراط و تفریط مبارزه مى کردند، از شنیدن این خبر غضبناک شدند و بلافاصله به جایگاهى که عثمان براى عبادت انتخاب کرده بود، رفتند. عثمان مشغول نماز بود، وقتى رسول خدا(صلى الله علیه وآله)را دید، زود نماز را به پایان رسانید و در پیشگاه آن حضرت عرض ادب کرد.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) به او فرمود: «اى عثمان، خداوند در آیین من رهبانیت و ترک دنیا قرار نداده، بلکه مرا با دینى پاک و آسان و گشاده مبعوث کرده است. من که پیامبر شما هستم، هم روزه مى گیرم، هم نماز مى خوانم و هم به زن و زندگى خود مى رسم. کسى که آیین مرا دوست دارد، باید روش هاى مرا سرمشق خود قرار دهید. یکى از روش هاى من ازدواج و تشکیل خانواده و توجه به زن و زندگى است.»(14)
امام جعفرصادق(علیه السلام) مى فرماید: «در جوانى، سخت مشغول عبادت بودم. پدرم به من فرمود: فرزندم، (زیاد خود را خسته مساز) کم تر از این مقدار هم مى توانى انجام دهى. به درستى که خداوند اگر بنده اى را دوست داشته باشد، به عبادت اندک او راضى خواهد شد.»(15)
هم چنین ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام)روایت کرده است: «(زمانى که به همراه پدرم به حج مشرف شده بودم) روزى با پدرم طواف مى کردم، در حالى که جوان بودم. (در یکى از شوط ها،) سخت مشغول عبادت بودم و عرق مى ریختم. در این حال، پدرم از کنارم عبور مى کرد، مرا دید و فرمود: جعفر! فرزندم! اگر خداوند بنده اى را دوست داشته باشد، او را به بهشت مى برد و از او به عبادتى اندک خشنود مى شود.»(16)
فجیع عقیلى مى گوید: امام حسن(علیه السلام)به من فرمود: هنگامى که پدرم در حال احتضار بود، وصیت کرد: در عبادت، میانه رو باش و آنچه را همیشه مى توانى انجام دهى و در توان توست، انجام ده (نه آنچه را که تاب و توان آن را ندارى.)»(17)
بى اطلاعى برخى از والدین و مربیان از مراحل رشد و تحوّل روانى کودکان و نوجوانان و هم چنین ناآگاهى آنان از روش هاى برخورد ائمّه اطهار(علیهم السلام)در این زمینه، و نیز اتّکا به دانسته ها و تجربیات غیرعلمى و غلط خویش و نیز اظهارنظرهاى غیر مسؤولانه بعضى از مبلّغان، که سخنانشان پایه و اساس دینى، علمى و منطقى ندارد، موجب مى شود چنان رفتارى با کودکان و نوجوانان داشته باشند، که بعضاً به حال آن ها مضر است. تأکید بیش از حد والدین و علاقه مفرط آنان به مذهبى شدن فرزندانشان و بى توجهى به توان، استعداد و نیازهاى روحى و روانى آنان و خارج شدن از مرز اعتدال، عواقب ناگوار و نامطلوبى در پى خواهد داشت.
5. تکرار و مداومت در آموزش مسائل دینى (نماز)
تکرار و استمرار سبب یادگیرى درست، سرعت عمل و کسب مهارت در هر زمینه اى مى شود. «کار نیکو کردن از پر کردن است.»
هیچ کس نمى تواند منکر باشد که اگر مفاهیم و لغات آموخته شده از زبان بیگانه، تمرین و تکرار نشود، دیر یا زود به فراموشى سپرده مى شود.(18) تحقیقات ابینگموس نیز این مطلب را تأیید مى کند که روش تمرین و تکرار در یادگیرى مطالب و مفاهیم تأثیر دارد. به عنوان مثال، تجربه کرده ایم که کودکان جدول ضرب را در دوران ابتدایى از همین طریق یاد مى گیرند.
دکتر قائمى در این باره مى نویسد: «براى تقویت و ایجاد رفتارى ثابت و عادتى استوار در کودک و نوجوان، باید از مجراى «تکرار» وارد شد. بسیارى از افکار و اعمال در سایه تمرین و عمل مکرّر در انسان تثبیت مى شوند. حتى ایمان آدمى هم نوعى تثبیت در سایه عمل است (لا یثْبُتُ الایمان اِلاّ بِالْعَمَلِ)(19) و هر قدر عمل مکرّرتر باشد، امکان تثبیت آن بیش تر خواهد بود.
هم چنین در تربیت دینى، این اصل وجود دارد که از راه ظاهر و عمل ظاهرى، مى توان در باطن نفوذ داشت و بر عکس. کودک را باید به مظاهر عمل و تکرار در این ظاهر انس دهیم تا باطن او شکل گیرد.
تجارب و تعالیم علمى نشان داده اند که حتى عمل ریایى، در صورت تکرار، در فردى تثبیت مى شود و پس از تثبیت، مى توان یک عمل ریایى را به صورت واقعى و بى ریا درآورد، بدان شرط که نیّت عمل را عوض نمایند.
این روش، خصوصاً در مورد کودک مؤثر است; مثلاً، ممکن است کودک و یا نوجوانى از طرف امام جماعت و... تشویق شود و خاطره خوشى در ذهنش شکل گیرد و مدتى به خاطر همین تشویق به مسجد برود، ولى پس از مدتى جاذبه هاى معنوى مسجد و حالات نمازگزاران به هنگام نماز، کودک و نوجوان را مجذوب خود نماید و فردى مذهبى بار آید.
بدین سان، ما کودک را به تکرار ظاهر در عبادت سوق مى دهیم تا زمینه براى انس او به عبادت، تثبیت عمل و ایجاد عادت در او فراهم آید.(20) به ویژه که طبیعت کودک طبیعت تکرار است. یک کتاب قصه را اگر ده ها بار برایش بخوانیم، خسته نمى شود و باز مى خواهد آن را برایش تکرار کنیم.
پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) بزرگ مربّى مکتب اسلام، در زمینه آموزش نماز و تکرار آن براى نوه گرامى شان، حضرت امام حسین(علیه السلام)چنین رفتارى داشتند. گویند: روزى رسول مکرّم حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله)، قصد خواندن نماز داشتند و امام حسین(علیه السلام)در کنار جدّ بزرگوارشان، درصدد هم راهى با آن حضرت بودند. پیامبر(صلى الله علیه وآله)تکبیر گفتند، ولى امام حسین(علیه السلام)نتوانستند آن را تکرار کنند. پیامبر(صلى الله علیه وآله)تکبیر دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم را گفتند. در نهایت، براى هفتمین بار، تکبیر امام حسین(علیه السلام) صحیح ادا شد و نماز آغاز گردید.(21)
این شیوه رفتار نبى مکرّم(صلى الله علیه وآله)مى تواند الگوى خوبى براى والدین و مربیان باشد. آنان باید همانند پیامبر عظیم الشأن(صلى الله علیه وآله)مراحل رشد کودک را در نظر گرفته، سعى کنند با صبر و حوصله، به نیازهاى فطرى کودکشان پاسخ دهند.
هنر بزرگ والدین و مربیان در این است که دنیاى کودک را درک نمایند و بدانند که برخى از مسائل که ممکن است براى بزرگ سالان خسته کننده باشد، براى کودکان لذت بخش است. کودک از تکرار مکرّرات خسته نمى شود; ذکر مکرّر قصه ها و داستان ها آنان را اصلاً خسته نمى کند; به خصوص اگر بیان این داستان ها با صوت خوش و آهنگ مطلوبى باشد، آنان کاملاً مجذوب و علاقه مند مى شوند. مادران در این باره خوب مى دانند که بعضى از قصه ها را صدها بار تکرار کرده اند و باز هم کودک به آن علاقه نشان داده است.
از این رو، توصیه مى شود که والدین نماز را با حال و با صوت و آهنگ موزونى قرائت کنند تا کودکان بیش تر مجذوب کلام الهى شوند. براى این کار مى توانند به قرائت نمازهاى علماى ربّانى گوش فرا دهند و از آن ها بهره گیرند.
در پایان، متذکر مى شود که والدین صبورانه در مقابل رفتارهاى کودک عمل کنند و بدانند که سرنوشت و آینده کودک به دست آنان رقم مى خورد. به تعبیر دیگر، کودکان آیینه تمام نماى والدین هستند. اگر آنان با حال و حوصله و توجه و عشق نماز را اقامه کنند و بهترین حالات آنان زمانى باشد که به نماز مى ایستند، مسلّماً فرزندانشان نیز چنین شیوه اى را پیشه خود خواهند کرد.
6. آسان گیرى در آموزش مسائل دینى (نماز)
رسول خدا(صلى الله علیه وآله)در مناسبت هاى گوناگون، به دفعات و با تأکید، مى فرمودند: «اسلام دین آسانى است و دین دارى مشکل نیست. مبادا افراد نادان بر خود سخت بگیرند و مبادا متولّیان امور دینى کارى انجام دهند که مردم تصور کنند دین دارى مشکل است و با سخت گیرى هاى بى جا مردم را از دین فرارى دهند.»(22)
روزى پس از نماز، مردم اطراف پیامبر(صلى الله علیه وآله) را گرفتند و از ایشان مسأله اى پرسیدند. چند بار سؤال کردند: آیا فلان کار اشکال دارد؟ آن حضرت فرمودند: نه، اشکال ندارد. «اى مردم، دین خدا در آسانى است.» این سخن را پیامبر(صلى الله علیه وآله) سه بار تکرار کردند.(23)
قرآن به صراحت، اعلام کرده که تکالیف دینى سخت نیست. در این باره، آیات ذیل قابل توجه است:
ـ «خداوند آسانى را براى شما مى خواهد و سختى و مشقّت برایتان نمى خواهد.» (بقره: 185)
ـ «خداوند در دین اسلام، تکلیف سختى بر شما تحمیل نکرده است.» (حج: 78)
ـ «خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمى کند.» (بقره: 286)
پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: خداوند اسلام را تشریع کرد و آن را سهل و آسان و گشاده قرار داد، نه سخت و تنگ»(24) ایشان وقتى افرادى را براى تبلیغ و ارشاد مردم و آشنا کردن آن ها با مبانى اسلام اعزام مى کردند، یکى از مهم ترین رهنمودهایشان این بود که «مژده بدهید، نترسانید، آسان بگیرید و سخت نگیرید.»(25)
در برنامه هاى جمعى و عبادات اجتماعى اسلام، روى موضوع خوددارى از تندروى و سخت گیرى و خسته کردن افراد عنایت خاصى مبذول گردیده و اولیاى گرامى(علیهم السلام)توصیه هاى فراوانى نموده اند که مبادا از رعایت حال و حفظ نشاط افراد غفلت شود و در عبادات و مراسم اسلامى، به جاى جاذبه و علاقه و سازندگى، تنفّر و دافعه صورت گیرد.
به همین دلیل، در احادیث متعددى، توصیه شده است که نمازهاى جمعه و جماعات به گونه اى نباشد که به سبب طولانى شدن و سنگین بودن، حقوق ضعیفان و سالمندان و کودکان تضعییع گردد.
در این باب، از سوى اولیاى عظیم الشأن اسلام، توصیه هاى فراوانى رسیده است که به منظور الگو قراردادن عمل آن بزرگواران، مواردى ذکر مى گردد:(26)
انس بن مالک روایت کرده که:
ـ پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نمازشان از همه کامل تر و کوتاه تر بود.(27)
ـ معاذ بن جبل که در یکى از مساجد مدینه پیش نماز بود، روزى در نماز جماعت سوره بزرگى را تلاوت کرد و نماز را آن قدر طول داد که مردى در اثر خستگى و ناتوانى طاقت نیاورد و نتوانست نماز خود را با جماعت به پایان برساند; در میان نماز، قصد فرادا کرد، نماز خود را تمام نمود و به سراغ کار خود رفت. وقتى این خبر به اطلاع پیامبر(صلى الله علیه وآله)رسید، آن حضرت بسیار ناراحت شدند و دستور دادند معاذ را حاضر کنند.
آن گاه با ناراحتى به او فرمودند: «یا مَعاذ، ایّاکَ اَنْ تکوُنَ قَتاناً»; اى معاذ، این طور نباشد که مردم را از نماز جماعت فرارى بدهى.(28)
آسان گیرى در مسائل دینى کودکان، از اهمیت مضاعف و بسزایى برخوردار است. در دوران خردسالى، در نماز باید به گونه اى عمل کنیم که کودک احساس خستگى نکند. نباید نماز را براى او سنگین و کسل کننده بسازیم. به مصلحت اوست که نمازها را با ذکرهاى طولانى و رکوع و سجودهاى خسته کننده، طولانى نکنیم. حتى سفارش شده است به خاطر چند کودکى که با شما به نماز ایستاده اند، آن را سریع تر بخوانید، از برخى کارهاى مستحبى صرف نظر کنید، هشیار باشید که او کودک است و حال و روحیه شما را ندارد، به ویژه که از حالات و رفتار شما سردرنمى آورد و معناى عبارات شما را نمى فهمد.(29)
مرحوم میزراى نورى در مستدرک الوسائل مى نویسد:
امام سجاد(علیه السلام)کودکانى را که نزد ایشان بودند، وامى داشتند تا نماز «ظهر و عصر» و «مغرب و عشا» را با هم بخوانند. به آن حضرت اعتراض شد، فرمودند: «این کار براى آن ها سبک تر و بهتر است و سبب مى شود به خواندن نماز پیشى بجویند و براى خوابیدن یا سرگرمى با کار دیگرى نماز را ضایع نسازند.» امام، کودکان را به چیز دیگرى غیر از نماز واجب دستور نمى دادند و مى فرمودند: «اگر قدرت و طاقت بر خواندن نمازهاى واجب داشتند، آنان را محروم نسازید.»(30)
ابن قداح روایت کرده است که امام صادق(علیه السلام)فرمودند: «ما به فرزندان خود دستور مى دهیم مادامى که در حال وضو هستند و مشغول کار دیگرى نشده اند، نماز ظهر را با نماز عصر، و نماز مغرب را با نماز عشا بخوانند.»(31)
خاطره اى خواندنى از یکى از عرفاى بزرگ گویاى این مطلب است که اگر الگوهاى کودک و نوجوان اشخاصى عالم، آگاه، بصیر و آشنا به مسائل تربیتى باشند، مى توانند اثرات سازنده و مثبتى بر کودک و نوجوان بگذارند:
روزى از سهل شوشترى، که از عرفاى بزرگ و اهل کرامات بود، پرسیدند: چگونه به این مقام و مرتبه رسیدى؟ پاسخ داد: «در کودکى نزد دایى ام زندگى مى کردم. وقتى هفت ساله بودم، نیمه شب ادرار به من فشار آورد، به ناچار از رخت خواب برخاستم و به دست شویى رفتم. وقتى برگشتم که بخوابم، دایى ام را دیدم که رو به قبله نشسته، عبایى به دوش کشیده، عمامه اى دور سرش پیچیده و مشغول نماز خواندن است. از حالت او خوشم آمد. کنارش نشستم تا نمازش تمام شد، آن گاه از من پرسید: پسر، چرا نشسته اى؟ برو بخواب!
گفتم: از کار شما خوشم آمده و مى خواهم پهلوى شما بنشینم.
گفت: نه، برو بخواب.
رفتم و خوابیدم. شب بعد نیز از خواب بیدار شدم. وقتى از دست شویى برگشتم، باز هم دایى مشغول نماز خواندن بود. کنارش نشستم. به من گفت: برو بخواب.
گفتم: دوست دارم هر چه شما مى گویید، من هم تکرار کنم.
دایى ام مرا رو به قبله نشانید و گفت: یک مرتبه بگو: «یا حاضر و یا ناظر» من هم تکرار کردم. سپس دایى گفت: براى امشب کافى است، حالا برو بخواب. این کار چند شب تکرار شد و هر شب عبارت «یا حاضر و یا ناظر» را چند بار تکرار مى کردم. کم کم، وضو گرفتن را هم آموختم و پس از آن که وضو مى گرفتم، هفت بار مى گفتم: «یا حاضر و یا ناظر».
بالاخره، کار به جایى رسید که من بدون این که نزد دایى بروم، خودم قبل از اذان صبح بیدار مى شدم و پس از نماز تسبیح به دست مى گرفتم و پیوسته تکرار مى کردم: «یا حاضر و یا ناظر» و از این کار حظّ روحانى مى بردم تا این که به این مقام و مرتبه رسیدم.»(32)
بعضى از والدین و مربیان اصرار دارند، حتى از روى جبر و اکراه، بدون توجه به حال و روحیه کودک، او را نمازخوان بار آورند، اما ناخودآگاه افرادى لامذهب و عقده اى مى پرورانند. چنین افرادى در نخستین فرصتى که به قدرت و استقلالى دست یابند، ترک دین و عبادت خواهند گفت. روشن است که مسؤولیت چنین کارى بر عهده کسانى است که چنین زمینه اى فراهم ساخته اند.(33)
آقاى دکتر احمدى در این باره نقل مى کند: «شخصى را مى شناسم که پزشک متخصص تغذیه است; فردى است که عِرق ملّى خوبى هم دارد و در آلمان زندگى مى کند. او مى گفت: پدر من از متدیّنین سرشناس یکى از شهرهاست و همه چیزهاى او سر جاى خودش هست; نماز خواندنش، اعمال عبادى اش و ... در مورد نماز با ما این گونه رفتار مى کرد: با وجود آن که در شهر سردسیرى بودیم، صبح ها ما را از خواب بیدار مى کرد تا نماز بخوانیم و بعد خودش در اتاق دیگرى مشغول نماز خواندن مى شد. ما تدبیرى اندیشیدیم تا از وضو گرفتن در آن هواى سرد خلاص شویم. بنابراین، بدون آن که وضو بگیریم، در اتاقمان با صداى بلند نماز مى خواندیم، در حالى که خوابیده بودیم.
بعد از چند بار، پدرمان فهمید و با کتک ما را وادار کرد که وضو بگیریم و نماز بخوانیم. بعد از مدتى، یاد گرفتیم این کار را بکنیم. مى رفتیم براى وضو گرفتن، ولى وضو نمى گرفتیم و مى آمدیم نمازمان را مى خواندیم; مى ایستادیم و بلند بلند نماز مى خواندیم تا نشان بدهیم که داریم نماز مى خوانیم. بدین گونه، پدرم من و خواهران و برادرانم را وادار به نمازخواندن مى کرد و الآن هیچ یک از ما نماز نمى خوانیم.»(34)
آموزش مسائل مذهبى به کودکان و نوجوانان، آگاهى، بصیرت و فنون تربیتى را مى طلبد. والدین باید بدانند که شیوه هاى سنّتى و منسوخ، که هیچ سنخیتى با تعالیم آسمانى اسلام و علوم جدید ندارد، جوابگوى نیازهاى کودکان و نوجوانان نمى باشد و با این روش ها نمى توانند کودکان و نوجوانان خود را مذهبى بار آورند. بدین روى، توصیه مى شود با مطالعه و بررسى سیره ائمّه اطهار(علیهم السلام)و سفارش هاى آنان، به تربیت مذهبى کودکان و نوجوانان اقدام نمایند.
7. ایجاد هماهنگى میان خانه، مدرسه و جامعه در آموزش مسائل دینى (نماز)
یکى از عوامل مؤثر در تکوین شخصیت علمى، معنوى و جسمى کودک و نوجوان، ایجاد هماهنگى و هم کارى مثبت و سازنده بین خانه، مدرسه و جامعه (مسجد، رسانه ها و ...) است.
براى رسیدن به اهداف تربیت دینى و ترویج فرهنگ نماز، هم کارى همه نهادها، به خصوص نهادهاى فرهنگى و تربیتى، ضرورت تام دارد. خانه، مدرسه و جامعه در انجام وظایف تربیتى و پرورش مسائل دینى مکمّل یکدیگرند.
پیوند و ارتباط نزدیک خانه، مدرسه و جامعه در واقع، پیوند استوانه هاى تربیت صحیح و منطقى است. امروزه لازم است مدارس علاقه اى واقعى و باطنى براى حضور مستمر و ارتباط نزدیک دانش آموزان با مساجد در آنان ایجاد کنند. در این زمینه، مدارس نباید تنها به ساختن نمازخانه ها اکتفا کنند. با وجود آن که ساخت و توسعه نمازخانه ها اقدامى مثبت و ارزنده براى رسیدن به ارزش ها و مقدسات والاى دینى است، اما هیچ گاه جاى مساجد و اثرات سازنده آن ها را نمى گیرد.
لازم است تمام تلاش دست اندرکاران تعلیم و تربیت (والدین، معلمان، ائمّه جمعه و جماعات و رسانه هاى گروهى) بر این باشد که پیوندى واقعى ـ نه ظاهرى و صورى ـ بین خانه، مدرسه و جامعه ایجاد کنند که با این گونه پیوندى، هم خانه فضاى اسلامى و ارزش هاى معنوى مى شود و هم مدرسه نقش سازنده و هدایتگرى در زمینه ارزش هاى دینى مى یابد; چرا که فضاى حاکم و ارزش هاى معنوى و دینى موجود در خانه و مدرسه هماهنگ و یکسان مى گردد و بسیارى از تعارضات و مشکلاتى را که ممکن است براى کودکان در نتیجه عدم هماهنگى بین خانه، مدرسه و جامعه ایجاد شود، برطرف مى سازد.
البته این پیوند باید مستمر باشد، نه مقطعى و وابسته به شرایط خاص. چنین پیوندى یک کار گروهى و یک حرکت اجتماعى را مى طلبد و کارى است بس پیچیده، و با چندبار بردن دانش آموزان به مسجد و حضور فیزیکى آنان نمى توان به نتایج مطلوب و رضایتبخش رسید.
فرهنگ انس با مسجد و در رأس آن، نماز به عنوان یک حرکت ارادى، آگاهانه و مستمر، باید از آغاز دوران کودکى در نظام تربیتى خانه، مدرسه و جامعه به عنوان یک اصل مهم تربیتى، مدّنظر قرار گیرد تا فطرت خداجوى کودک به گونه اى رشد و پرورش یابد که هیچ عامل و شرایطى نتواند موجبات انحراف او را فراهم سازد.
در آموزش و پرورش قدیم، همه مسؤولیت هاى تربیتى را مدرسه به عهده مى گرفت، اما در تربیت جدید، این حقیقت پذیرفته شده است که آموزش و پرورش مدرسه بدون هم کارى آگاهانه و فعّالانه خانواده، نتیجه مطلوب نخواهد داد; زیرا کودک بیش تر اوقات فراغت خود را در خارج از مدرسه و غالباً در خانه و جامعه مى گذراند و از والدین و جامعه متأثر مى شود که خنثا کردن اثرات محیط خارج از محیط در مدت محدود درسى بسیار سخت و گاهى غیرممکن است. در واقع، امروز اگر خانواده، مدرسه و جامعه نسل جدید را به سوى یک هدف و روش واحدى سوق ندهد، نمى توان امیدى به پیشرفت دینى جامعه داشت و اگر این مثلث تربیتى (خانه ـ مدرسه ـ جامعه) در برنامه ها و روش ها هماهنگى لازم را نداشته باشد، در روند رشد دینى کودک و نوجوان اختلال به وجود خواهد آمد که اولین عارضه آن تعارض است. متأسفانه باید اذعان کرد که فعالیت ها در این زمینه، هماهنگ، هم جهت و هم خوان نیست و حتى در مواردى، ممکن است با فعالیت هاى موازى و بعضاً مغایر توان یکدیگر را کاهش دهند.
مثلاً از یک سو، بعضى از خانواده ها اطلاعات لازم را از دین ندارند و از سوى دیگر، مدرسه تکالیف سختى بر بچه ها تحمیل مى کند; مانند سخت گیرى در مورد حجاب براى دختران پیش از سن بلوغ یا اجبار براى شرکت در نماز جماعات.
نمونه دیگر این که برخى خانواده ها به مذهب توجه دقیق و لازم ندارند و در پوشش و لباس به مسائل شرع اهمیتى نمى دهند و در محافل و میهمانى ها، سعى مى کنند بچه ها از نظر پوشش، با آن مجالس تناسب داشته باشند، نه با مسائل شرعى. از سوى دیگر، در مدارس، اصرار بر این است که پوشش و لباس مناسب با شرع باشد. در این جا، براى بچه ها این تعارض به وجود مى آید که مدرسه راست مى گوید یا خانواده; حرف مدرسه را بپذیرد یا خانه را; تابع کدام یک باشد؟
________________________________________
1ـ محمدرضا رضوانطلب، پرستش آگاهانه، ص 51، به نقل از: احیاى فکر دینى، ص 15
2ـ مستدرک الوسائل، ج 2، ص 625
3ـ محمدرضا مطهرى، راهنمایى و مشاوره از دیدگاه اسلام، ص 42
4ـ الیور ارونسون، روانشناسى اجتماعى، ترجمه حسین شکرکن، ص 34
5ـ یحیى کاظمى، آموزش و پرورش از خردسالى تا جوانى، ص 87
6ـ امیررضا ستوده، پا به پاى آفتاب، ج 1، ص 123
7ـ محمدعلى سادات، راهنماى آموزش تعلیمات دینى در مدارس، ص 27
8ـ همو، راهنماى پدران و مادران، ج 2، ص 59، به نقل از: وسائل الشیعه، ج 15، ص 193 و یکصدو چهارده نکته درباره نماز، ص 66
9ـ سید محمدحسین طباطبایى، سنن النبى، ص 157، به نقل از اصول کافى، ج 3، ص 409 و ج 4، ص 124 و تهذیب، ج 2، ص 380 و ج 4، ص 282
10ـ محمدرضا مطهرى، شرحى بر جلوه هاى رفتارى امام خمینى(رحمه الله) با کودکان و نوجوانان، ص 88، به نقل از: تربیت طبیعى در مقابل تربیت عاریه اى، ص 181
11ـ همو، «مقدمه اى بر مفاهیم و کاربردهاى راهنمایى و مشاوره از دیدگاه اسلام»، ص 68 و 69 (پایان نامه کارشناسى ارشد)، به نقل از: فصلنامه تعلیم و تربیت، ش 1،بهار1365، ص 16
12ـ رجبعلى مظلومى، با تربیت مکتبى آشنا شویم، ص 142
13ـ محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 87 و 86
14ـ حاج شیخ عباس قمى، سفینة البحار، ج 2، ص 574
15ـ اصول کافى، ج 2، ص 87
16ـ مجموعه ورّام، ص 386
17ـ مستدرک الوسائل، ج 1، ص 130 / مسلم صحیح، ج 3، ص 144
18ـ حسن شعبانى، مهارت هاى آموزشى و پرورشى «روش ها و فنون تدریس»، ص 23
19ـ اصول کافى، ج 1، «کتاب الکفروالایمان»
20ـ على قائمى، اقامه نماز در دوران کودکى، ص 36 و 37
21ـ بحارالانوار، ج 43، ص 307
22ـ محمدمحمدى رى شهرى، جشن تکلیف، ص 86
23ـ ابن حنبل، مسند، ج 5، ص 69
24ـ ابى یعلى، مسند، ج 3، ص 50، حدیث 2452
25ـ السیرة النبویه، ج 4، ص 237
26ـ صادقى اردستانى، «...»، پیوند، تابستان 67، ص 57 و 58
27ـ ابن حنبل، مسند، ج 3، ص 100
28ـ شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 5، ص 47 / جشن تکلیف، ص 88 و 89 / داستان هایى از زندگى پیغمبر ما، ص 105
29ـ اقامه نماز در دوران کودکى و نوجوانى، ص 35
30ـ مستدرک الوسائل، ج 15، ص 160 و ج 3، ص 19 / اصول کافى، ج 2، ص 409 / وسائل الشیعه، ج 3، ص 14 و 16
31ـ وسائل الشیعه، ج 15، ص 183
32ـ غلامعلى افروز، روش هاى پرورش احساس مذهبى (نماز) در کودکان و نوجوانان، ص 19 و 20، به نقل از: عبدالحسین دستغیب، توحید و نبوت در داستان هاى شهید
33ـ اقامه نماز در دوران کودکى، ص 36
34ـ على اصغر احمدى، مجموعه مقالات دومین کنگره سراسرى انجمن هاى اولیا و مربیان کشور، ص 194
معرفت-شماره18

اضطراب - خوره روح

اضطراب - خوره روح
نزدیک به یک چهارم ما دچار درجاتی از اضطراب و اختلالات اضطرابی هستیم! و بقیه نیز بیش از حد مورد قبول از نگرانی، دلهره و هیجانات رنج می بریم. اضطراب، به صورت موذیانه و ناپیدا با بیقراری و زیرکی خاصی، به مرور تمام گوشه های ذهن را اشغال می کند و آرام آرام به پیش می تازد و مثل خوره همه جای وجود فرد را درگیر می کند. اضطراب از شیوع بسیار بالایی برخوردار است و فقط در ایالات متحده بیش از 65 میلیون نفر را درگیر کرده است! بسیاری از ما درطول زندگی خود به درجاتی از اضطراب دچار شده یا می شویم.
اضطراب نشانه چیست؟
وجود اضطراب در حد اعتدال آمیز آن، پاسخی سازش یافته تلقی می شود که موضع گیری متفاوت انسان ها در برابر حوادث طبیعی و غیرطبیعی را به دنبال دارد; اضطراب است که ما را وامی دارد تا برای معاینه کلی به پزشک مراجعه کنیم، کتاب هایی را که از کتابخانه به امانت گرفته ایم، بازگردانیم، اگر وعده ملاقاتی با کسی گذاشته ایم، به موقع در سرقرار حاضر شویم، در یک جاده لغزنده با احتیاط رانندگی کنیم و… بنابراین وجود اندکی اضطراب می تواند به عنوان یکی از مولفه های شخصیت و در واقع بخشی از زندگی انسان، تاثیر مثبتی بر فرآیند زندگی و تحول آن داشته باشد; زیرا این فرصت را برای افراد فراهم می آورد تا مکانیزم های سازشی خود را در صورت مواجه شدن با منابع اضطراب زا، گسترش دهند. اما اگر این دلشوره شدید شود و احساس کنید گرفتار ترسی شده اید که آرامش را از شما گرفته است، این اضطراب مشکل آفرین می شود.
درمان اضطراب
می توان این ترس شدید را به دلشوره معمولی تبدیل کرد. انواع روان درمانی، شیوه های عملی و درمان های دارویی برای کنترل اضطراب وجود دارد.
- ورزش کنید: با کمی پیاده روی اضطراب را از خود دور کنید. یک برنامه ورزش روزانه لااقل به مدت نیم ساعت به شما کمک زیادی خواهد کرد.
- چای و قهوه نخورید: خوردن کافیین در هنگام اضطراب مانند ریختن آب به آسیاب آن است.
- الکل ننوشید: گرچه الکل در آغاز آرام کننده به نظر می آید، اما روز بعد احساس اضطراب بیشتری می کنید، چون اثر تحریکی ترک الکل برروی مغز وجود دارد.
- به آرامی نفس بکشید: نفس نفس یا تنفس شدید نخستین حدس برای علت اضطراب است و می تواند احساس گیجی، اضطراب و افسردگی را در شما ایجاد کند. اشکال اصلی در تنفس سریع نیست، بلکه در تنفس با قسمت بالای سینه به جای دیافراگم است. تنفس عمیق تر می تواند شما را آرام کند. برای این کار، دراز کشیده و یک دست خود را برروی سینه و دست دیگر را برروی شکم بگذارید. اکنون با بینی طوری نفس بکشید که فقط دست روی شکم بالا و پایین رود. با انجام دادن این تمرین می توانید در هنگام شروع اضطراب تنفس خود را کنترل کنید. با تمرکز برروی تنفس عملا می توانید بر اضطراب غلبه کنید.
- زمان غصه برای خود بسازید: یک علت شایع اضطراب این است که می گذارید تمام روز غصه و نگرانی داشته باشید. به جای آن، هر روز نیم ساعت را بنشینید و فقط غصه بخورید. وقتی در طول روز نگرانی به سراغتان می آید، به خود بگویید: بعدا و در زمان نگرانی غصه آن را خواهم خورد.
کارهای فوری در لحظات اضطراب
- به بالا نگاه کنید: تحقیقات نشان داده اند که احساسات با سر به زیر انداختن شدید می شوندپس به سقف اتاق نگاه کنید.
- به آرامی نفس بکشید: تنفس خود را آرام کنید، هوا را کاملا بیرون دهید و در ذهن خود کلمه ای آرام بخش را با هر بازدم تکرار کنید، مثل «آرام… آرام… آرام.»
- شانه ها را پایین بیندازید: بالا گرفتن شانه ها تنش را زیاد می کند. شانه ها را شل کنید تا تنش کم شود.
- آهسته فکر کنید: وقتی افکار مضطرب کننده به سرعت می آیند، شما آهسته و با جملات کامل فکر کنید.
- صدای خود را تغییر دهید: آهسته کردن گفتار و پایین آوردن صدا به شماآرامش می بخشد و خود و دیگران را تحت کنترل درمی آورد.
- حرکت کنید: وقتی احساس می کنید که اضطراب شروع می شود، چند لحظه در جا بدوید یا بالا و پایین بپرید.
- حالت صورت را تغییر دهید: با بازکردن اخم ها و بالا کشیدن گوشه های دهان می توانید مغز را گول زده و آن را آرام کنید.
- از دید دیگری به خود نگاه کنید: خود را مضطرب و عصبی از نگاه فرد دیگری و از گوشه دیگر اتاق مجسم کنید.
وقتی اضطراب دست بر نمی دارد
- داروی ضد اضطراب استفاده کنید: اگر هر کاری می کنید و از دست اضطراب خلاص نمی شوید، از پزشکتان داروی ضد اضطراب درخواست کنید یا از او بخواهید شما را به یک روان پزشک معرفی کند.
- روان درمانی را امتحان کنید: ممکن است پزشک معالج شما را به یک متخصص بیماری های روانی معرفی کند که می تواند شما را در تغییر افکاری که باعث شروع اضطراب می شوند کمک کند. روان درمانی چیزی عجیب، معجزه گر، یا ترسناک نیست و فقط روش ها و تمرین هایی به شما آموزش داده می شود تا در شناخت و مقابله با آنچه که ناراحتتان می کند کمکتان کند.
- از دارو استفاده کنید: پزشک ممکن است دارویی برای استفاده کوتاه مدت یا گاه گاه تجویز کند. داروهای موثر شامل بنزودیازپین ها، ضدافسردگی های سه حلقه ای و مهارکننده های مونوآمین اکسید از (MAOI) است. محدودیت های غذایی مهمی در استفاده از داروهای MAOI وجود دارد، پس حتما از پزشک خود فهرست غذاهای ممنوع را بپرسید.
نکته مهم: فراموش نکنید استفاده از دارو بدون مجوز پزشک اکیدا ممنوع می باشد. حتما با پزشک خود درمورد داروها صحبت کنید.
حمله وحشت زدگی
حمله وحشت زدگی از کنترل خارج شدن اضطراب است. بعضی افراد مستعد دوره های کوتاه ترس یا ناراحتی شدید هستند. علائم آن ممکن است کوتاهی تنفس، سرگیجه یا از حال رفتن، لرزیدن، تپش یا تندی ضربان قلب، عرق کردن، احساس خفگی، دل به هم خوردگی، احساس کرختی یا سوزش، برافروختگی یا لرز، درد یا ناراحتی در قفسه سینه و ترس از مردن یا دیوانه شدن باشد. حملات وحشت زدگی ناراحتی ای است که باید با پزشک در میان بگذارید. با این حال، کارهایی نیز هست که خود نیز می توانید برای رفع آن انجام دهید.
1) به خود بقبولانید که این حمله گذرا است، معمولا ظرف پنج تا ده دقیقه.
2) به خاطر بیاورید که هرگز کسی از حمله وحشت زدگی نمرده و دیوانه نشده است. به خود بگویید: «این نیز می گذرد.»
3) بر احساستان غلبه کنید و به خود بگویید: «فقط یک احساس است.» بگذارید تنفس سخت را تجربه کنید و به آرامی نفس بکشید. این طور اکسیژن کافی دریافت می کنید.
4) هر یک یا دو دقیقه میزان اضطراب خود را بر حسب درجه بندی از یک تا ده حدس بزنید. با این کار، متوجه خواهید شد که گرچه سطح آن بالا و پایین می رود، ولی به تدریج کاهش پیدا می کند.
5) ده تنفس آهسته، عمیق و دیافراگمی انجام دهید. میزان اضطراب را باز حدس بزنید.
6) برروی اجسام اطراف خود تمرکز کنید. در ذهن خود اتاق، لباس هایتان، صداها و بوها را تضعیف کنید. توجه خود را از درون بدن به بیرون آن جلب کنید.
این مراحل را تا از بین رفتن حمله وحشت زدگی تکرار کنید.
تست اضطراب
در تست زیر تعیین کنید در همین لحظه چه احساسی دارید؟!
1) به خود مطمئن هستم
الف) بسیار زیاد ب) زیاد ج) تا حد متوسط د) کمی ه) هرگز
2) می توانم بر افکار خود تمرکز کنم
الف) بسیار زیاد ب) زیاد ج) تا حد متوسط د) کمی ه) هرگز
3) آرام هستم
الف) بسیار آرام ب) تا حدود زیادی آرام ج) تا حد متوسط د) کمی
آرام ه) هرگز
4) عصبی هستم
الف) هرگز ب) بسیار کم ج) تا حد متوسط د) خیلی ه) همیشه
5) ناراحت هستم
الف) هرگز ب) بسیار کم ج) تا حد متوسط د) خیلی ه) همیشه
6) بدنم همواره مرطوب است
الف) هرگز ب) بسیار کم ج) تا حد متوسط د) خیلی ه) همیشه
7) نفسم منظم است
الف) هرگز ب) بسیار کم ج) تا حد متوسط د) خیلی ه) همیشه
8) احساس تنش در معده دارم
الف) هرگز ب) بسیار کم ج) تا حد متوسط د) خیلی ه) همیشه
حالا امتیازها را بر اساس رتبه بندی زیر با هم جمع کرده و هر امتیازی که آوردید در زیر بخوانید.
الف)1 امتیاز   ب) 2 امتیاز   ج) 3 امتیاز   د) 4 امتیاز   ه) 5 امتیاز
امتیاز بین 32 تا 50: شما به اضطراب شدید مبتلا هستید، به طور حتم باید به روانشناس مراجعه کنید.
امتیاز بین 24 تا 32: اضطراب شما کمی بیش از حد طبیعی است که با توجه به شدت کم اختلال، می توانید با استفاده از کتاب های اضطراب آن را برطرف کنید.
امتیاز کمتر از 24 : این گروه از امتیازها نشان دهنده این است که شما فردی طبیعی هستید که اختلال اضطرابی و مشکل عمده ای ندارد.
منبع : لینکستان
© کپی رایت توسط .:مقاله نت.: بزرگترین بانک مقالات دانشجویی کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت و گردآورندگان و نویسندگان مقالات است.)

اعتماد بنفس خود را افزایش دهید

اعتماد بنفس خود را افزایش دهید
در طول دوران کاریم بـا افـرادی که در
زنـدگـی روزمـره خـود سطح استرس بالایی داشتند، در میانشان با یک خصیصه مشترک و
بـسیـار عـمـومـی مـواجـه شدم - اعتماد بنفس پایین. همچنین دریافتم که اعتماد بنفس
می تواند موجب پـدیـد آمـدن سطح بالایی از استرس، بی خوابی، اظطراب و بسیاری از
علایم بیمار گونه گردد.
بدترین مورد این حالت در کسی که عزت نفس پایین دارد
تجربه کردن احساساتی ازقبیل بی ارزشی و بی لیاقـتـی و عدم تعلق میباشد که متاسفانه
میتواند مـنـجر به افکـار خودکشی گردند.
سرکوب اعتماد بنفس
در تحقیقی که
چندین سال گذشته در سراسر آمریکای شمالی، شـامل کانادا و مکزیک انجام گرفت
پژوهشگران دریافتند که نرخ خود کشی ارتباط بسیار زیادی با شرایط فقر و تنگدستی، ترک
خانواده (اغلب در کودکان زیر 16 سال) و طـرد شـدن تـوسـط اطـرافـیـان دارد.
در
خصـوص عزت نفس پایین، کودکان آسیب پذیرتر از دیگر افراد می باشند. آنها مدام از
جانب همرده ها و هم سن و سالهای خود و تـوقـعات غیـر واقـعـی و نـامـعـقـول از جانب
خانواده و دوستانشان تحت فشار قرار دارند. این امر می تواند به مشکلات روانی عمده
منجر گردد که در آن کودکان احساس خواهند کرد که زندگیشان ارزشی ندارد.

بزرگسالان نیز از آن رنج میبرند
میخواهد باورتان شود یا نه، امروزه
بزرگسالان نیز چنین علایمی را تجربه می کنـنـد. ما همواره با مسائلی چون پول،
عشق،خانواده، کار و غیره درحال دست و پنجه نرم کردن می باشیم. از آنجایی که اکثر
جوامع مردسالار اهمیت زیـادی بـرای موفقیت مردان قائل می باشند، برای یک مرد تحمل
فشارها سخت و دشوار می باشد.
همه آن مربـوط می گردد به تئوری: بـقـای
بـرازنـدگـان. مـردان تـولید کننده و زنان مصرف کننده می باشند. حتی با جنبش آزادی
خواهانه زنان و فمینیسم، عـلت اصـلی از خود گذشتگی مردان کماکان بطور حتم مرتبط با
این حـقـیـقت می باشـد کـه زنـان از مـردان انتظار دارند دنیا را روی شانه هایشان
بدوش بکشند.
احتمال دارد زنان با این گفته هم عقیده و موافق نبـاشـنـد ولـی آن
واقـعیـت دارد. آخرین باری که نامزد یا هــمسرتان و یا فرد دیگری که برای یک امر
مهم حقیقتا به شما وابسته بوده و آن کـار ( مثـلا پرداخت قبض تلفن ماه پیش ) را
بشما واگذار کرده چه زمانی بوده است؟ این تقاضا ها معمولا با پول در ارتـبـاط است.
اگرچه اکثر اوقات برای این است که شما یک مرد واقعی جلوه نمایید.
آیا شما یک
مرد واقعی میباشید؟
چگونه می توانید تـعـیین کنید یک مرد واقعی چگونه مردی باید
باشد؟ راحت ترین کار آن است که از نامزد، همسر، خواهر و یا مادر خود سـوال کنـیـد.
امـا مـن بـه شما اطمینان می دهـم که بـا دهها پاسخ متفاوت بمباران خواهید شد. چرا؟
به این خاطر که هر زنی عقیده متفاوتی از آنگونه که مرد رویـاهـایـش باید باشد دارد.
هرچند که بطور کلی شما در خواهید یافت که مردها می بـاید تعدادی خـصیصه مشترک را
برای آنکه یک مرد واقعی محسوب گردند دارا باشند.
استقلال مالی داشته باشید: یک
ثروتمند بد جنس.
سلامت جسمانی داشته باشید: تا بتوانید فرزندانی قدرتمند همچون
خودتان بوجود آورید.
با هوش باشید: بدانید چگونه وسایل گوناگونی راباید تعمیر
کنید
مورد اعتماد و قابل اتکاء باشید:همواره بمنظور براوردن نیازهای وی در
دسترس باشید
شخصیت مستحکم و با ثبات داشته باشید:به او نشان دهید که قادر هستید
روی پاهای خودتان بایستید.
معمولا هنگامیـکـه شـما اینگونه احساس کنید که فاقد
حتی یکی از ویژگی های مذکور می باشید، اعتماد بنفس شما شروع به تنزل می کند چرا که
احساس خواهید کرد که گویی از حداقل شرایط لازم و ضروری نیز برخوردار نیستید.

فرمول اقتدار
نگرش آرمانگرایانه به یک مرد پوچ و بی اساس میبـاشد. شمـار
اندکی از مردها در عمل به آن شان و درجه از شکوه و عظمت میان دیگر مردان نایل گشته
اند. به هر صورت من میتوانم چند نکته راهبردی در رابطه با آنـکه چـگونـه یک مرد
شکوهمند و با اقتدار باشید ارایه دهم. مردی که قادر باشد از میان پستی بلنـدی هـای
زندگی عبور کرده و در انتها نیز کماکان با صلابت از آن بیرون آید.
نکته1:
نپذیرفتنی را بپذیرید فرض می گـیـریـم شـمـا فردی 40 ساله هستید. موی سرتان کم پشت
و در حال ریزش میباشد. شکمتان نمایان گشته است . چیـن و چـروک صورتتان عمیق و نا
زیبا هستند. شما اساسا احساس مـی کـنـیـد انـسـانـی بی ارزش هستید. به نخستین تجلی
گاه استرس یعنی همان خود انکاری قدم گذارده اید.
هنگامی که منکر شایستگی و
استعدادهای بـالقوه خود جهت مبدل شدن به کسی یا چیزی فراتر و با اهمیت تر از خویشتن
کنونی خود می شوید، گـرفـتـار یـک چـرخه مخرب انزجار از خویشتن می گردید. بـه منظور

رهایی یـافتن از انـکار، بـاید شـروع بـه پـذیـرش مشکلات خود نموده و همچنین اهداف
آینده تان را در ذهـن مجسم کنـیـد. هـمـواره بـه خاطر داشته باشید شما قادر خواهید
بود به درجات عالی و بزرگ دست یابید.
نکته 2: به غیر قابل اندیشیدن بیاندیشید

با حفظ شخصیت فوق فرض میکنیم به شما (کم مو، چاق، میانسال) دائما گفتـه شـود که
قادر نخواهید بود بهیچ چیزی در زندگی خود فائق آیید. افسوس، چه سـخن نـاگوار و
دلخراشی برای شخصی است که تا پیش از این نیمی از عمرش را به پایان رسانیده است. به
دومین تجلی گاه استرس یعنی انتقاد قدم گذارده اید.
شما خواهید گفت در 30 سال
باقیمانده کسی قادر نخواهد بود کار زیادی انجام دهـد و یا به موفقیت چندانی دست
یابد؟ در اشـتـبـاه هـستـیـد. در طـول دوران کــاری خــود بـا اشخاصی دیدار کرده ام
که تصمیم گرفتند مجددا به دانشگاه بازگردند و رشتـه تحصیلی خود را به پایان
برسانند، برای خودشان کسب و کـار مسـتقل دست و پا کـنـنـد. آنـهـا از خطاها و
اشتباهات خود درس گرفته و به جایگاه و منزلتی عالی در مـیـان اطـرافیانشان نایل
گشته اند.
هیچگاه برای تعلیم و تربیت و کسب دانش و ادامه تحصیلات دیر نـمـی
بـاشـد. مـی باید خارج از دایره متعارف بیاندیشید و شروع کنید به اندیشیدن به غیر
قابل اندیشیدنها -که شما در واقع مردی هستید با فرصتهای بسیار زیاد پیش رویتان.تنها
کاری که باید انجام دهید خلق و ایجاد درها و عبور از میان آنهاست.
نکته3: اهداف
خود را تعیین کنید
اکنون که خود را پذیرفته اید و شروع به آن کردید که همانند
مردی با عظمت که میـتـواند شما باشید بیاندیشید، مستلزم آن می بـاشیـد کـه
تـدابـیـری را بـرای دسـت یـافتن به اهدافتان تدوین و تنظیم گردانید. تعیین اهداف
برای خودتـان شـاید بزرگترین و مهم ترین هدیه ای باشد که می تـوانـیـد به خود عطا
کنید. با یادداشت کردن و مرور آنها در فواصل زمانی معین کار را شروع نمایید.

کاری که من مایل به انـجـام آن هسـتـم ایـن اسـت کـه ابـتـدا اهـداف بـلنـد
مـدت خود را یادداشت کرده و سپـس به روی اهـداف کـوتاه مـدت پـیرامون دست یابی به
اهداف بلند مدت متمرکز می شوم. این کار معمولا منجر به موفقیتهای واقع گرایانه
میـگردد و هر بار که شما به یکی از اهدافتان دست یافتید،احساس خیلی بهتر و
خوشاینتری نسبت به خود خواهید داشت.
نکته4: غلبه بر موانع
بی تردید به
موانعی در راه رسیدن به اهدافتان برخورد خواهید کرد. مجددا مثل گذشتـه این مشکلات
را پذیرفته و آنها را پشت سر بگذارید و به راه خود ادامه دهید. وجود آنها را انکار
نکنید زیرا تا آخر عمر مکررا به سراغ شما خواهند آمد و دست بردار نخواهند بود.با
عزم راسخ به جنگ تک تک مشکلات خود رفته و سـرسـخـتـانه بـر هـدف خـود پـافشاری
کنید.
نکته5: به گذشته ننگرید
این احتمالا دشوارترین کاری است که باید
انجامش دهید. بـما همواره گفته شده است که سپاسگزار توفیقات و نعمتهای زندگیمان
باشیم اما برای انجام چنین کاری مجبور به تعمق در گذشته ناگوار خود می بـاشـیم. بـه
مجرد آنکه شروع به یادآوری گذشته کنید، ناکامی هـا و سختـی هـا دوباره مـراجت
خـواهـید کرد. یه محض آنکه به اهدافتان دست یافتید، لازم است به این که چه کسی
هستید و چه کسی مایلید باشید، تمرکز کنید.
مطلب آخر
یک بار شنیدم که مردی
بزرگ سخنی زیبا گفت: ...بودن و شدن....
این 5 نکته برای مـن بسیار حائز اهمیت
می بـاشد چـرا که هـرگـاه احـسـاس می کـنـم اعتماد بنفسم دارد به پایین ترین سطح
خود تنزل میـابـد با خود می گویم که من خودم هستم و می خواهم فرد بهتر و کاملتری
گـردم و چیزی بیش از آنچه هستم بشوم. من نیز این کلمات را به شما هدیه می دهم. آنها
را در زندگی خود بکار بندید تا بـه هر آنچه آرزو دارید دست پیدا کنید.