روانشناسی مثبت نگر

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

روانشناسی مثبت نگر

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

عوامل مؤثر در ایجاد روابط سالم

عوامل مؤثر در ایجاد روابط سالم

1. شناخت حقوق متقابل
اصولاً خانواده‏ای سالم است که محیط سالمی برای سعادت زن و شوهر و فرزندان باشد، و این مقصد قابل وصول نیست، مگر آن‏گاه که طرفین به تعهداتی پای‏بند باشند؛ در هر جا که اشتباهی و لغزشی پدید آمد، توقف کنند، و با تلاش برای تطبیق خود با ضوابط و قواعد، دوباره به پیش بروند. افرادی هستند که در اثر عدم آگاهی از ضوابط و حقوق و یا بی‏توجهی به اصول حیات مشترک، دایم دچار درگیری و اختلاف بوده، فرصت عمر را، که باید صرف خودسازی شود، در راه مشاجره و اختلافات می‏گذرانند.
در زندگی زناشویی، در عین اینکه اصل بر مودّت و صفا و ایثارگری است، اما این اصل نباید فراموش شود که میزان خواسته‏ها و توقّعات و تلاش‏ها نمی‏تواند بی‏حساب و بر اساس سلیقه شخصی باشد. اگر بخواهید در زندگی زناشویی و در کنار همسر حقی را به خود اختصاص دهید، ناگزیرید همان حق را برای همسرتان نیز قایل باشید و شک نیست مادام که شما ادای حق همسر را نکرده‏اید، نخواهید توانست توقّع ادای آن را از او داشته باشید.
شناخت حقوق متقابل و توجه به این حقیقت که اگر برای یک فرد حق در نظر گرفته می‏شود برای طرف مقابل، مسئله تکلیف مطرح است که باید به آن تکلیف عمل کند، زندگی را از زوایای تاریک بیرون می‏آورد و ابعاد وظایف هر دو طرف را روشن می‏کند.
اسلام برای هریک از اعضای خانواده، حقوق خاصی معیّن کرده است که در صورت آشنایی با این حقوق، تکلیفی را در مقابل این حقوق باید بر دوش بگیرند. ضروری است زن و شوهر هر کدام حقوق و وظایفی که در قبال یکدیگر دارند مورد مطالعه و بررسی قرار دهند تا بتوانند در قبال یکدیگر موضعی نیکو اتخاذ کنند. آگاهی به حقوق و وظایف خود، مقدّمه عمل است و جلوی بسیاری از اختلافات و درگیری‏های فیمابین را می‏گیرد.

2. شناخت خواسته‏ها و نیازهای همسر
خواسته‏ها و نیازهای انسان حد و مرزی ندارد؛ بخشی از آن‏ها جنبه تخیّلی و غیر منطقی دارد که فرد به غیر ممکن بودن آن‏ها واقف است، اما گاهی در تخیّل به آن‏ها می‏پردازد و از نظر روانی به نوعی، آرام و دل‏خوش می‏گردد و از این طریق، تخلیه روانی می‏کند. بخشی دیگر نیز به نیازها، خواسته‏ها و انتظارات او از خود و دیگران برمی‏گردد.
آن قسمتی که مربوط به خواسته‏ها و نیازهای فرد از خود است و جنبه عملی و منطقی دارد، موجب انگیزه و در نتیجه، تحرّک و فعالیت او می‏شود. بخشی که مربوط به دیگران است، مشخص نیست که آیا برآورده می‏گردد یا خیر؟ این خواسته‏ها و نیازها نیز می‏تواند منطقی و واقعی باشند یا حد و مرزی نداشته باشند.
در روابط بین زن و شوهر، به دلیل اشتراک در همه زمینه‏ها، خواسته‏ها و نیازهای متقابلی وجود دارند که بخشی از آن‏ها طبیعی و منطقی است و معمولاً در بیشتر زندگی‏ها یکسان است. با این وصف، این بستگی به نوع شخصیت افراد دارد که بتوانند خواسته‏های طبیعی خود را ابراز کنند و حد و مرز آن را نیز حفظ نمایند. آگاهی به اینکه چه نوع و چه میزان انتظارات، خواسته‏ها و نیازهای زن و شوهر از یکدیگر شکل طبیعی و منطقی دارند، از نکات مهمی است که باید به آن توجه دقیق داشت.
فردی که از همسرش توجه، عاطفه و محبت می‏خواهد باید توجه داشته باشد که دیگری نیز این حق را دارد که چنین انتظاری داشته باشد. از سوی دیگر، درک نیازهای واقعی و طبیعی همسر به دور از اینکه به آن اعتقاد داشته باشد یا نه، برآورده کردن آن موجب رضایت از زندگی می‏شود و بی‏توجهی به آن خودخواهی است.
اگر مردی دوست دارد که در هر فرصتی به گردش و مسافرت برود، باید به این امر توجه داشته باشد که همسر او نیز چنین نیازی دارد و داشتن فرزند و مسئولیت خانه‏داری نمی‏تواند دلیلی بر این باشد که زن فرصت گردش و مسافرت ندارد و یا همیشه باید در خانه بماند. گاهی اتفاق می‏افتد که در کشمکش‏ها و در برآورده نشدن خواسته‏ها و نیازها، به مقایسه زندگی‏های دیگران پرداخته می‏شود. اگرچه ـ همان‏گونه که گفته شد ـ بخشی از خواسته‏ها و نیازهای زن و شوهر از یکدیگر جنبه‏های مشترک دارند، اما بخش‏های دیگر تنها اختصاص به آن خانواده دارد. ضمن اینکه هر زندگی مشکلات و کشمکش‏های خاص خود را دارد و هر خانواده سعی می‏کند ضمن حفظ ظاهر در جامعه، برای رعایت احترام دیگران به خود، زندگی خود را مطلوب و خوشایند نشان دهد. از این‏رو، مقایسه زندگی خود با دیگر زندگی‏ها نه تنها مشکلی را حل نخواهد کرد، بلکه باعث بروز کشمکش‏های بیشتری خواهد شد.

3. همسویی بینش‏ها و باورهای مذهبی
یکی از شرایط ازدواج در اسلام «کفو» بودن است و اولین مرتبه از کفویت، همسانی در مذهب و دین. مسلمان نمی‏تواند با کافر ازدواج کند. اختلاف در مذهب یکی از عوامل مهم درگیری و از هم پاشیدگی است. اگر مسلمانی را می‏بینید که با فردی بی‏دین ازدواج کرده است و زندگی‏شان در کمال مهر و آرامش می‏گذرد، مطمئن باشید که آن مسلمان از اصول و ارزش‏های خود صرف‏نظر کرده است و در حفظ و دفاع از آن‏ها کوتاه می‏آید.
زندگی یک مسلمان بر اساس اسلام و فرهنگ اسلامی صورت می‏گیرد و کارهای غیر مسلمان بر اساس فرهنگ غیر اسلامی او در زندگی مشترک، باید مواضع مشترک وجود داشته باشند. چگونه دو نفر، که دارای دو فرهنگ متضادند، می‏توانند در مقام اجرا و عمل هماهنگ باشند؟ بنابراین، یا کارشان به اختلاف و نزاع می‏کشد و یا یک طرف دست‏کم، باید از مواضع خود صرف‏نظر کند.
اینجاست که اسلام در آغاز ازدواج، مسئله کفو بودن در مذهب و دین را مطرح کرده است تا علاوه بر جنبه‏های معنوی دیگر، کانون خانواده از گرمی و عاطفه مذهبی نیز برخوردار باشد.
بدون تردید، از مهم‏ترین عوامل پیوند پایدار و ازدواج موفق و زندگی آرام، همسویی بینش‏ها و باورهای دینی و پای‏بندی عملی زوجین به ارزش‏ها و فرایض شرعی است. بر همین اساس، مردان و زنان خداباور و پاک اندیش در آرزوی داشتن همسری مؤمن و نیک سیرت و عامل به ارزش‏های قرآنی هستند. چنین گرایشی در امر روابط خانوادگی، برخاسته از نهاد پاک و فطرت کمال‏جوی ایشان است و از همین‏روست که خداوند متعال بهترین ازدواج را وصلت پاکان و متقیان با یکدیگر می‏داند: «الطَّیباتُ للطَّیبینَ و الطَّیبونَ للطَّیبات» (نور: 26)؛ زنان پاک از آنِ مردان پاک، و مردان پاک از آنِ زنان پاکند.
خصلت‏های پاک بشری ـ این عظیم‏ترین سرمایه‏های وجود ـ ناشی از خداباوری و تقواپیشگی هستند و تقواپیشگی نیز حاصل توحید و معاد اندیشی. به بیان دیگر، نزد زنان و مردان پاک‏دل، ارزشمندترین معیار برای روابط سازنده، همسری همراه و همدلی نیک سرشت، خداپرستی و معاد باوری است، و این خصایص از گران‏قدرترین و پایدارترین جاذبه‏ها در زندگی زناشویی هستند.
کم‏توجهی و یا بی‏توجهی به این امر مهم در روابط، به معنای بنای ستون‏های کانون زندگی بر زمینی سست و ناپایدار است. چگونه ممکن است که از همان آغازین روزهای زندگی مشترک، زن سحرگاهان و با نغمه اذان برخیزد و نماز صبح بگذارد و مرد همچنان تا ساعتی پس از طلوع آفتاب در بستر آرمیده باشد و یا به عکس؟!
بنابراین، حفظ و تقویت مستمر و تعالی باورها و ارزش‏های مذهبی توسط زوجین از مهم‏ترین عوامل مؤثر و قوی‏ترین جاذبه‏های زندگی مشترک است و برخورداری از اندیشه مذهبی مشترک و همگانی و همراهی در التزام به فریضه‏های مذهبی، زیباترین «حلقه روابط سازنده» را به همسران ارزانی می‏دارد.

4. هماهنگی دیدگاه‏های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی
از جمله عوامل مؤثر در ایجاد روابط سالم و سازنده میان همسران، هماهنگی و همسویی دیدگاه‏های اجتماعی و باورهای فرهنگی آنان است.
به یقین، آنان‏که از نظر اعتقادات و بینش‏های عمیق دینی و رفتارهای متعالی مذهبی، همسویی کامل دارند، در نگرش‏ها و برداشت‏های اجتماعی و فرهنگی نیز از اندیشه و زبان مشترک برخوردار خواهند بود. برای مثال، زمانی که مباحثی همچون تحصیل و کار و فعالیت اجتماعی زنان در عرصه‏های مختلف مطرح می‏گردد، ایشان براساس مبانی و ارزش‏های اسلامی و معیارهای قرانی و به دور از تعصّبات فردی و جنسیتی و مشاجرات و جدال‏های بیهوده، به صراحت و آسانی، مواضع فکری مشترک و مشابهی اعلام می‏دارند و با صداقت و صلابت، از جایگاه و منزلت زنان به عنوان آرامشگران کانون خانواده سخن می‏گویند و بر این باورند که به هنگام ضرورت و بر حسب استطاعت، زنان آماده خدمت به جامعه در عرصه‏های تعلیم و تربیت و بهداشت و درمانگری خواهند بود. اینان هرگز تحصیل و تحقیق را در انحصار مردان نمی‏بینند و در ارتباطات اجتماعی، انتخاب شیوه زندگی و فرزندپروری نیز آراء مشابهی دارند.
در زمینه سیاسی، افراد بعضا خود را تابع یک «ایسم» یا یک مکتب می‏دانند و حتی ممکن است در این رابطه و در طرف‏داری از آن مکتب، داغ شوند و شعارهایی نیز بدهند. اگر طرز تفکر زوجین در مسائل سیاسی واحد نباشد، چه بسا منجر به اختلافات گردیده، این اختلافات بر روابط سالم آسیب وارد کند. طرز تفکر درباره اصل حکومت و هیئت حاکمه، مسئولان اجرایی کشور، خوش‏بینی و یا بدبینی نسبت به آن‏ها، اعتقاد به درستی یا نادرستی کارگزاران جامعه و در نهایت، موضع‏گیری‏های مثبت یا منفی در رابطه با رهبری باید واحد باشند.
موضع‏گیری‏های سیاسی، که منشأ عقیدتی داشته باشند، نقش مهمی در ایجاد هم‏دلی و هم‏فکری همسران در زندگی خانوادگی دارند. تاریخ انقلاب اسلامی کشورمان در این زمینه بهترین نمونه است. چه بسا مادرانی که فرزندان خود را به دادگاه‏ها معرفی کرده، روانه زندان نموده‏اند و چه بسا خانواده‏ها که در اثر اختلاف فکری در رابطه با انقلاب و رهبری، از هم جدا شده‏اند. همسرانی که نقطه‏نظرهای سیاسی مشترکی درباره نظام و رهبری داشتند، در ایجاد آرامش در محیط خانه برای همسر خود، از هیچ کوششی دریغ نمی‏کردند تا همسر خود بهتر بتواند بیرون از خانه با خاطری آسوده انجام وظیفه کند.
هماهنگی در زمینه فرهنگی نیز در ایجاد روابط سالم و سازنده نقش مهمی دارد. اگر زن و شوهر هنگام ازدواج، همان‏گونه که کفو بودن در اعتقادات دینی را لحاظ نموده‏اند، کفو بودن در فرهنگ و سطح فکر را نیز مراعات کرده باشند، یعنی با خانواده‏ای ازدواج کنند که در آن طرز فکرها و طرز تلقّی‏ها از امور و حوادث و آداب و رسوم و خلقیات و ارزش‏های مورد پسندشان شبیه به همدیگر است، اختلافی نخواهند داشت.
در نظر گرفتن سطح تحصیلات می‏تواند در این زمینه مؤثر باشد. بعضی افراد در آغاز ازدواج، به فکر فردای خود نیستند. جنبه‏هایی را برای انتخاب همسری می‏پذیرند که ممکن است در آینده در روابط آنان ایجاد مشکل کند. مردی که دارای تحصیلات عالی است، با زنی بی‏سواد یا کم سواد ازدواج می‏کند، پس از چندی به فکر ارزیابی خود و او می‏افتد و می‏کوشد برتری علمی خود را ثابت کرده، نشان دهد که زن درک و فهم کافی و کفویّت لازم را برای زندگی با او ندارد. همین موجب بروز درگیرهای و خدشه‏دار شدن روابط سالم او و همسرش می‏گردد.

5. گفت‏وگوهای متقابل و بیان احساسات
زوج‏ها باید با کلام و با احساس، با یکدیگر ارتباط برقرار سازند تا صمیمت و صفا در بین آن‏ها حاکم شود. بسیاری از افراد هرگز برای همسر خود ابراز احساسات نمی‏کنند، می‏ترسند که رفتارشان احمقانه به نظر برسد، فکر می‏کنند که ابراز احساسات نوعی رفتار بچه‏گانه و در بعضی موارد، نوعی ریسک کردن است و با طرح احساسات خود آسیب‏پذیر می‏شوند. اغلب زن‏ها از ارتباط با همسرشان شکایت دارند، ولی هیچ اقدامی برای بهتر شدن این روابط انجام نمی‏دهند؛ آنچه در درون خود دارند بیان نمی‏کنند.
وقتی زن و شوهر احساس خود را با همدیگر در میان می‏گذارند، به تدریج با هم دوست می‏شوند و از حالت صرفا زن و شوهر و عاشق و معشوق بیرون می‏آیند. این عنصر دوستی را اغلب زوج‏هایی که با یکدیگر روابط حسنه دارند به زبان می‏آورند: «ما دوستان خوبی هستیم. می‏توانیم درباره هر موضوعی با هم حرف بزنیم.» از آنجا که اغلب ازدواج ما در اثر جاذبه‏های جنسی شروع می‏شود و پای دوستی در میان نیست، بعضی از زوج‏ها هرگز دوست خوب بودن را نمی‏آموزند.
دوست خوب بودن مستلزم در میان گذاشتن نقطه نظرها، فعالیت‏ها و احساسات، بدون داشتن احساس مالکیت و داوری است. امروزه بسیاری از زوج‏های جوان نمی‏خواهند پای دوستی را به روابط زناشویی بکشند؛ معتقدند که ماهیت دوستی تغییر می‏کند و آن‏ها مایل نیستند که روابط زناشویی خود را به خطر بیندازند.
متأسفانه این باور بدی است که بسیاری از زوج‏ها معتقدند زن و شوهر نمی‏توانند دوستان یکدیگر باشند.
بیان احساسات و گفت‏وگوهای متقابل در شناخت بهتر آن‏ها بسیار ضروری است. مردی را در نظر بگیرید که از شرکت در مهمانی‏ها و برنامه‏های اجتماعی متنفّر است، در مقابل، همسر او این برنامه‏ها را دوست دارد. هر بار که در یک مهمانی شرکت می‏کنند، مرد بدون اینکه با کسی حرف بزند، تک و تنها در گوشه‏ای می‏نشیند، ولی زن به شدت با دوستانش گرم می‏شود و بعد در راه مراجعت به خانه زن از رفتار غیر اجتماعی شوهرش عصبانی می‏گردد و مشاجرات شروع می‏شوند. اما اگر مرد احساس خود را برای همسر خود بیان کند که «دوست دارد او هم با دیگران رفتار گرم و صمیمی داشته باشد و به شیوه همسرش غبطه می‏خورد، ولی به علت خجالتی بودن نمی‏تواند این‏گونه رفتار کند» چنین مشاجراتی پیش نمی‏آید.

6. ارضای نیاز جنسی
بدون شک، اگر انسان‏ها فاقد غریزه جنسی بودند، تن به ازدواج و تشکیل خانواده نمی‏دادند و هرگز از کانون گرم خانواده جدا نمی‏شدند و مسئولیت‏های دشوار زندگی مشترک را نمی‏پذیرفتند. همه انسان‏ها بر اساس کشش و جاذبه غریزه جنسی به ازدواج می‏پردازند و بدین وسیله، نسل بشریت استمرار و دوام پیدا می‏کند.
نکته بسیار حسّاسی که توجه به آن ضروری است، اینکه همان‏گونه که غریزه جنسی عامل اساسی در پیدایش خانواده و زندگی مشترک است، همین غریزه در استمرار و استحکام خانواده نیز نقش مهمی دارد.
تحقیقات انجام شده حاکی از آن است که بخش معظمی از طلاق‏ها معلول عدم ارضای جنسی صحیح و متعادل این غریزه می‏باشد. سرد مزاجی زنان یا مردان و یا بی‏اهمیتی به ارضای صحیح و طبیعی غریزه جنسی، خانواده تشکیل شده را در آستانه طلاق قرار می‏دهد.(31) روابط زناشویی با ارضای غریزه جنسی فرق دارد. چه بسیارند افرادی که به عمل زناشویی اقدام می‏کنند، ولی به هیچ‏وجه غریزه جنسی آنان ارضا و اشباع نمی‏گردد. به عبارت دیگر، تحقق ارضای جنسی تنها در ارتباط با برقراری روابط جسمی نیست، بلکه احتیاج به آمادگی جسمی و روحی دارد.
مردان باید بدانند زنان تنها به دفع عمل جنسی نیاز ندارند، بلکه از نظر روحی و تمایلات زنانه، احتیاج دارند که از طرف مردان به عنوان زن بودن و تمایلات زنانگی مورد تأیید قرار گیرند. مرد پیش از عمل جنسی، باید با ابراز اعمال و رفتاری که نشانگر بازی و شوخی است، زن را برای عمل جنسی مهیا سازد. نتیجه دیگری که از این رهگذر عاید می‏گردد، آن است که زن تمام شخصیت زنانه خود را در این حالت حس می‏کند و می‏فهمد که شریک زندگی مرد بوده، همتای اوست.
بسیاری از مردان بدون توجه به این نکات عاطفی و روانی، زن را در بلوغ جنسی و لذت جنسی یاری نمی‏دهند، بلکه شخصیت او را تنزّل داده، عملاً او را در حدّ یک وسیله و ابزار پایین می‏آورند.
امام صادق علیه‏السلام از پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نقل می‏کنند که فرمود: «هرگاه مردی بخواهد با همسرش هم‏بستر شود، نباید در انجام این کار شتاب کند.»
امام صادق علیه‏السلام همچنین می‏فرمایند: «هرگاه یکی از شما اراده کرد با همسرش هم‏بستر گردد، باید پیش از شروع، با همسرش ملاعبه و مداعبه داشته باشد.»
ملاعبه و مداعبه یعنی بازی و شوخی‏های مناسب و نشاط‏انگیز پیش از هم‏بستر شدن با همسر. این کار عمل جنسی را پاکیزه‏تر و لذت بخش‏تر می‏کند و به عبارت دیگر، با این کار، آمادگی زنان در وصول به اوج لذت جنسی تشدید می‏گردد و رضایت خاطر آن‏ها محسوس‏تر خواهد شد.
حضرت علی علیه‏السلام فرمودند: «هرگاه یکی از شما اراده کرد که با همسرش هم‏بستر شود، نباید در انجام این کار شتاب نماید، زیرا زنان نیازمندی‏هایی دارند.»
روشن است که ناز و کرشمه خریدار می‏طلبد و مردان باید با برگزاری مقدّماتی به عنوان ملاعبه، زنان را در وصول به اوج لذت جنسی یاری رسانند، بخصوص آنکه این کار در آماده ساختن ترشّحات و هورمون‏های جنسی زنان نقش مهمی دارد.

7. تنظیم رابطه صحیح بین دو خانواده
دختر و پسری که از کودکی در دامن خانواده‏ای رشد یافته است، نمی‏تواند و نباید خانواده خود را به راحتی و سادگی فراموش کند. احساسات و عواطف هر فرد در مورد خانواده‏اش، حتی اگر خاطراتی ناخوشایند نیز داشته باشد، ریشه‏دار و عمیق است.
از آنجا که دل‏بستگی دخترها به خانواده خود و نیازشان به دیدار خانواده بیشتر است، دل‏تنگی و غمگینی در دخترانی که پس از ازدواج ناچار به ترک بستگان و شهر خود هستند، بیشتر بروز می‏کند. از این‏رو، زن و شوهری که ازدواج می‏کنند، نباید چنین انتظاری از یکدیگر داشته باشند که با افراد خانواده خود قطع رابطه کنند و یا در این مورد اعتراضی داشته باشند و یا چنین تلقّی شود که رابطه هر کدام با خانواده خود دلیلی بر بی‏مهری و بی‏توجهی او به همسرش است. البته میزان این روابط باید به گونه‏ای باشد که خللی به روند زندگی زناشویی زن و شوهر وارد نسازد و موجب غفلت و یا کوتاهی از انجام وظایف زندگی مشترک نشود.
در صورت امکان، بهتر است که زن و شوهر به اتفاق همدیگر با خانواده‏های خود رفت و آمد داشته باشد، اگرچه از نظر روانی لازم است که گه‏گاه زن و شوهر به تنهایی با خانواده‏های خود معاشرت کنند و به گفت‏وگوهای خصوصی و خانوادگی بپردازند.
مسئولیت تنظیم روابط و رفتار مناسب و درست زن و شوهر با دو خانواده بر عهده فرزند آن خانواده است که نقش مهمی در ایجاد رابطه‏ای صمیمی و دوستانه بین همسر و خانواده خود دارد و شخص اوست که باید به گونه‏ای رفتار کند که محبت و صمیمیت بیشتری بین آن‏ها برقرار شود. ذکر نکات مثبت همسر در زندگی مشترک و مطرح نکردن نکات منفی و کشمکش‏های زندگی خصوصی با خانواده خود، از نکات بسیار مهم است.
باید توجه داشت که زن و شوهر اگر اختلاف سلیقه و یا برداشت‏هایی از خانواده دیگری دارند، بهتر است تا حد امکان از بیان آن خودداری کنند؛ چرا که هیچ فردی به سادگی نمی‏تواند انتقادات دیگران را نسبت به افراد خانواده خود بپذیرد و بعضی از انتقادها باعث بروز واکنش‏های عصبی می‏گردد که همراه با مقاومت‏های روانی است و یا موجب ابراز انتقاد و عیب‏جویی متقابل از خانواده دیگری خواهد شد، مگر در بعضی موارد که انتقاد و یا گله به گونه‏ای ملایم بیان شود و همسر او انسانی منطقی باشد. البته نمی‏توان پذیرفت که هر انتقاد و یا گله شوهر و یا زن از خانواده دیگری می‏تواند درست و صحیح باشد، بلکه این احتمال وجود دارد که این انتقاد ناشی از سوءتفاهم‏ها و یا اختلاف فرهنگ دو خانواده باشد.
زن و شوهر باید به گونه‏ای با خانواده‏های خود رفتار کنند که آنان را از ابراز انتقاد و یا گله از همسرشان باز دارد. دو خانواده نیز نباید چنین تصور کنند که مانند گذشته می‏توانند و یا باید از جزئی‏ترین مسائل زندگی مشترک و زناشویی فرزندشان اگاه شوند و یا به خود اجازه دهند که در زندگی مشترک فرزندشان دخالت کنند. آن‏ها باید این حقیقت را بپذیرند که فرزندانشان حق دارند و باید با مشورت و تفاهم در مورد زندگی‏شان تصمیم‏گیری کنند و به همین دلیل، اصلاح زندگی آن‏ها در این است که بسیاری از روابط خصوصی و چگونگی روش زندگی‏شان را پنهان نگه دارند.
قطع رابطه یک طرفه و یا دو طرفه با خانواده‏ها موجب بروز خلأ عاطفی خواهد شد که نه تنها زن و شوهر را تحت تأثیر قرار خواهد داد، بلکه بر نوه‏ها نیز از جهات روانی و اجتماعی تأثیر خواهد گذاشت. آن‏ها نیاز دارند که با خانواده‏های پدر و مادر خود در ارتباط باشند، و گرنه آنان نیز احساس کمبود عاطفی خواهند کرد.

پی‏نوشت‏ها
1و2و3ـ ویرجینا ستیر، آدم‏سازی در روان‏شناسی خانواده، ترجمه بهروز بیرشک، تهران، رشد، 1370، ص 43ـ 44 / ص 44 / ص 45.
4و5ـ فرانک فینچام و همکاران، رابطه همسران، ترجمه مهدی قراچه‏داغی، تهران، پیک‏بهار، 1380، ص 47 / ص 49.
6و7و8ـ فیلیپ اچ. برنشتاین، مارسی تی. برنشتاین، شناخت و درمان اختلاف‏های زناشویی (زناشویی درمانی)، ترجمه حمیدرضاسهرابی،رسا،1377،ص125ـ124/ص125 / ص 126.
9ـ مجید رشیدپور، تعادل و استحکام خانواده، تهران، اطلاعات، 1373، ص 154.
10ـ علی قائمی، خانواده و مسائل همسران جوان، تهران، امیدی، 1362، ص 258.
11ـ ابراهیم امینی، اسلام و تعلیم و تربیت (2)، تهران، انجمن اولیا و مربیان، 1372، ص 178 با تلخیص.
12،13ـ آمدی،غررالحکم‏ودررالکلم،فصل77،ش1076/ش1117.
14ـ غررالحکم، ج 2، ص 298.
15ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 312.
16و17ـ احمد حسینیا، بهداشت روانی ازدواج و همسرداری، تهران، مفید، 1380، ص 208 / ص 201.
18و19ـ محمدرضا شرفی، خانواده متعادل، تهران، انجمن اولیا و مربیان، 1374، ص 96.
20ـ علی قائمی، پیشین، ص 252.
21ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 43، ص 50.
22و23و24ـ حسین عسکری، نقش بهداشت روان در زندگی زناشویی ازدواج طلاق، تهران، گفتگو، 1380، ص 266 / همان / ص 267.
25ـ حبیب‏الله طاهری، سیری در مسائل خانواده، سازمان تبلیغات اسلامی، 1370، ص 113.
26ـ غلامعلی افروز، همسران برتر، تهران، انجمن اولیا و مربیان، 1377، ص 66ـ65.
27و28ـ همان، ص 66 با تلخیص / ص 67.
29ـ دولورس کوران، استرس و خانواده سالم، ترجمه مهدی قراچه داغی، البرز، 1375، ص 41.
30ـ همان، با تلخیص.
31ـ مجید رشیدپور، تعادل و استحکام خانواده، ص 102.
32ـ مجید رشیدپور، روان‏شناسی ازدواج در اسلام، تهران، انجمن اولیا و مربیان، 1365، ص 91.
33ـ فضل بن حسن طبرسی، وسائل الشیعه، ج 14، ص 82، ح 2، باب 56.
34و35ـ همان، ج 14، ص 82، باب 56، ح 3 / ص 83.
36ـ حسین عسکری، پیشین، ص 252.
37الی 39ـ همان، ص 253ـ 254 / ص 255.

معرفت>شماره 75

روابط سالم و سازنده بین همسران

روابط سالم و سازنده بین همسران

ارتباط چیست؟
ارتباط انگاره‏ای است که با آن دو نفر یکدیگر را می‏سنجند و همچنین وسیله‏ای است که به واسطه آن، این سطح می‏تواند برای هر دو تغییر کند. ارتباط شامل رشته کامل راه‏های ردّ و بدل کردن اطلاعات بین مردم است، و یا اطلاعاتی را که می‏دهند و می‏گویند و نیز راه‏های استفاده از این اطلاعات را در بر دارد. ارتباط نحوه معنا بخشیدن به این اطلاعات به وسیله مردم را نیز در برمی‏گیرد. ارتباط آموخته می‏شود. شاید تا وقتی که به سن پنج سالگی می‏رسیم بیش از یک میلیارد تجربه شرکت در ارتباط را آموخته باشیم. در آن سن، از اینکه چطور خود را ببینیم، از دیگران چه انتظاری می‏توانیم داشته باشیم و در دنیا، چه چیز به نظرمان ممکن یا ناممکن می‏آید، تصورهایی پیدا کرده‏ایم. این تصورها راهنمای ثابتی برای بقیه عمر ما خواهند بود.
همین که آدمی دریافت همه ارتباط خود را از راه یاد گرفتن به دست آورده است، اگر دوست داشته باشد، می‏تواند برای تغییر آن دست به کار شود. ذکر این نکته سودمند است که هر طفلی که چشم به جهان می‏گشاید، تنها چیزی که همراه می‏آورد مواد خام است. او نه از خود مفهومی دارد، نه تجربه ارتباط با دیگران، و نه تجربه پرداختن به دنیای اطرافش. او همه این چیزها را از طریق ارتباط با کسانی که پس از تولّد مسئول تربیت او هستند، می‏آموزد.
ارتباط مانند دوربین فیلم‏برداری مجهّز به دستگاه صدابرداری است، فقط در زمان حال کار می‏کند؛ همین جا، همین حالا، بین من و تو.
ارتباط چنین عمل می‏کند: تو و من روبه‏روی هم قرار داریم. حواس تو درمی‏یابند که من چه شکل هستم، صدایم چطور است، چه بویی می‏دهم، و اگر بر حسب اتفاق، مرا لمس کنی، چه احساسی به تو می‏دهم. آن‏گاه مغز تو گزارش می‏دهد که این‏ها برای تو چه معنایی دارند، به تجربیات گذشته‏ات رجوع می‏کند و بر اساس آنچه مغز گزارش می‏دهد، احساس راحتی یا ناراحتی خواهی کرد.

زمینه ارتباط
زمینه ارتباطی اشخاص در تمام مدت زندگی‏شان شکل می‏گیرد و روی همه روابط آن‏ها اثر می‏گذارد. چگونگی ارتباط در خانواده پدری، فرهنگ، جنسیت، طرز برقراری رابطه با دیگران، تجارب ناشی از روابط صمیمانه قبلی، برداشت از روابط و شخصیت، روی چگونگی این زمینه تأثیر می‏گذارند. بخش اعظم زمینه ارتباطی هر فرد زمانی شکل گرفته که هنوز به رابطه موجود قدم نگذاشته است. اما با این وجود، بر رابطه کنونی شما تأثیر می‏گذارد.
اینکه تفاوت در زمینه‏های ارتباطی به رابطه بهتر کمک می‏کند یا از کیفیت آن می‏کاهد، بستگی به آگاهی طرفین از آن‏ها دارد. وقتی از زمینه ارتباطی همسر خود بی‏اطلاع هستیم، اغلب به اشتباه فرض را بر این می‏گذاریم که همسر ما از زمینه‏ای مشابه ما برخوردار است. اما این تصور به روشنی مسئله‏ساز می‏شود.
در روابط صمیمانه، یکی از رایج‏ترین تفاوت‏ها در زمینه ارتباط، به جنسیت برمی‏گردد. برای مثال، بسیاری از زوج‏ها نمی‏دانند و متوجه نیستند که زن و مرد از دو شیوه ارتباطی متفاوت استفاده می‏کنند. اغلب مردها بر این باورند که وقتی کسی مسئله‏ای را با آن‏ها در میان می‏گذارد، انتظار دارد که مسئله‏اش حل شود و به همین دلیل، بی‏درنگ راه‏حل ارائه می‏دهند. از سوی دیگر، اغلب زن‏ها معتقدند که در میان گذاشتن مسائل خود با دیگران راهی برای پیوند و رسیدن به احساس حمایت است، حتی اگر مسئله آن‏ها لاینحل باشد. بی‏توجهی به این موضوع، اغلب ایجاد ناراحتی می‏کند: زن از مسائلش شکایت می‏کند و مرد راه حل نشان می‏دهد. در این شرایط، هرگز عجیب نیست اگر زن احساس کند که همسرش به صحبت‏های او گوش نمی‏دهد، مرد هم به این نتیجه برسد که زنش تنها قصد شکایت دارد؛ زیرا هرگز به راه‏حل‏های پیشنهادی او توجه نمی‏کند.
اما زوجی که از تفاوت زمینه‏های ارتباطی زن و مرد آگاهند، گرفتار این سوءبرداشت از ارتباط نمی‏شوند؛ زیرا زن و مرد هر دو از مطلبی که دیگری مخابره می‏کند اطلاع دارند. وقتی شما و همسرتان از تفاوت‏های موجود در زمینه ارتباطی یکدیگر آگاه باشید، این تفاوت‏ها بسیار کمتر تولید اشکال می‏کنند و به زندگی علاقه و تنوّع بیشتری می‏بخشند.
«زمینه ارتباطی» هر فرد در حکم عینکی است که از پشت آن به همه اتفاقاتی که در زندگی رخ می‏دهد، نگاه می‏کند. اگر بداند که او و همسرش از چگونه لنزهایی استفاده می‏کنند، به راحتی می‏توانند میان واقعیت‏ها و برداشت خود از واقعیت‏ها تمیز قایل شوند.

پایه‏های روابط
روابط صمیمانه درازمدت نیاز به آن دارد که فرد به شکلی کلّی برای شریک زندگی خود ارزش قایل شود. ارزش قایل شدن را می‏توان به سه مهارت ارتباطی جداگانه تقسیم کرد:

1. احترام متقابل
وقتی از احترام صحبت می‏کنیم، به نگرشی اشاره داریم که همسران در آن، برای همدیگر احترام بالایی قایل هستند و یکدیگر را منحصر به فرد و ارزشمند تلقّی می‏کنند. علاوه بر این، همسرانِ دارای این نگرش، دوست دارند احترامشان را بر زبان آورند و آن را به نوعی، عملی سازند. بنابراین، تعجب‏آور نیست اگر هنگام بروز تمایل برای حل مشکلات مربوط به زوج، شاهد احترام هستیم. احترام در اصلی‏ترین شکل خود، از طریق توانایی گوش کردن و توجه به همسر نشان داده می‏شود. روشن است که این توانایی‏ها از نگرش صرف فراتر می‏روند و در حوزه ارزش‏گذاری فعّالانه و قدردانی احترام‏آمیز قرار می‏گیرند. معنای احترام این نیست که زن و شوهر عواطف و احساسات خود را، خواه به صورت خشم و سرسختی و ناراحتی روحی و خواه غیر آن، از یکدیگر پنهان و آن‏ها را به صورت عقده‏های روانی روی هم جمع کنند. خشم‏های سطحی و بگومگوهای مختصر و کوتاه بین زن و شوهر در زندگی زناشویی مانند رعد و برق است و همیشه پس از رعد وبرق، باران می‏بارد و این باران درخت زناشویی را بارور می‏سازد. همچنین احترام متقابل به معنای عدم انتقاد از یکدیگر نیست. گاهی لازم می‏شود به صراحت از رفتار نامناسب یکدیگر انتقاد کنند و از تندخویی بپرهیزند. در این صورت نیز باید به این نکته توجه کنند تا انتقاد آنان بی‏اثر و بی‏نتیجه نماند.

2. درک و فهم متقابل
درک و فهم نیز فرایندی پیچیده است که همسران به وسیله آن اطلاعات متقاعدکننده و توضیح‏دهنده را از یکدیگر به دست می‏آورند. هنگامی که ابهام وجود دارد، می‏توان به همسران آموزش داد که این عبارت ساده را بیان کنند: «مطمئن نیستم که حرف‏هایت را به خوبی می‏فهمم، می‏توانی بیشتر توضیح بدهی؟» این جمله ظاهرا یک تقاضای ساده برای کسب اطلاعات بیشتر است. با وجود این، در معنای ظریف‏تر، همسران به اشاره می‏گویند: «من واقعا تلاش می‏کنم که این مسئله را از دیدگاه تو ببینم.» در حقیقت، این همه آن چیزی است که درک و فهم به آن مربوط می‏شود؛ یعنی توانایی دانستن و درک همدلانه آنچه همسر تجربه کرده است. افزون بر این، نوعی پذیرش تجربه نیز هست. این به آن معنا نیست که همسران پیوسته با یکدیگر موافقند، بلکه به این معناست که آنان به چارچوب‏های داوری یکدیگر مشروعیت می‏بخشند. در اصل، هر فرد می‏داند که «متقاعد شده است»؛ یعنی طرفین در مفاهیم ارتباطی شرکت داده شده و مورد تأیید و موافقت قرار گرفته‏اند.

3. حسّاسیت
آگاه بودن از نیازهای همسر، یک جزء کلیدی در فرایند ارتباط است. متأسفانه به نظر می‏رسد که این کار نسبتا مشکل است. افراد اغلب آن‏قدر به فکر خود هستند که حتی از شناخت خواسته‏های همسرشان نیز کوتاهی می‏کنند. در برخی موارد دیگر، آنان برای شنیدن نیازهای همسرشان به آسانی وقت صرف نمی‏کنند. اما زوج‏هایی نیز هستند که تصمیم می‏گیرند نسبت به یکدیگر حسّاس نباشند؛ چون می‏ترسند از سوی همدیگر مورد سوء استفاده قرار گیرند. در همه این موارد، نتیجه نهایی یکسان است: همسران در شناسایی و یا ارضای نیازهای یکدیگر شکست می‏خورند و بنابراین، از هم دورتر و دورتر می‏شوند.

ویژگی‏های روابط سالم و سازنده همسران
روابط سالم و صحیح زوجین زمانی میسّر می‏شود که زوجین در امر مبادله اطلاعات و احساسات، مسائل خاصی را رعایت کنند. در این بخش، به این مسائل اشاره می‏شود:

1. درک متقابل یکدیگر
شک نیست که زن و شوهر از دو خانواده و در دو فرهنگ جداگانه پرورش یافته‏اند. طرز فکرها، سلیقه‏ها، طرز تلقّی‏ها و برداشت‏ها متفاوتند و ممکن است درباره هر مسئله اختلاف‏نظر وجود داشته باشد. در اختلاف‏نظر است که هریک مدعی اتخاذ شیوه‏ای می‏شود و چون با همدیگر کنار نمی‏آیند، می‏گویند: همسرم مرا درک نمی‏کند. این خود موجب پیدایش انفجار در زندگی خانوادگی است. اما اگر دو نفر بکوشند که یکدیگر را بشناسند و از علایق و اندیشه‏های یکدیگر آگاهی پیدا کنند، مطمئنا به موفقیت‏هایی دست می‏یابند.
در راه درک یکدیگر و رسیدن به تفاهم، زوجین باید به این اطمینان برسند که محبوب یکدیگرند و در بینشان پیوندی حقیقی وجود دارد.
این نکته را نباید فراموش کنیم اگر انتظارات افراد از دیگران با مقدورات آن‏ها برابری داشته باشد، آنجا درک کردن وجود دارد. در چنین موقعی، تلاش و کوشش و امید حرکت به وجود خواهد آمد. ولی وقتی انتظارات از حدود مقدورات فرد خارج باشد، درک کردن وجود ندارد و در نتیجه، سردی و یأس و سکوت به وجود خواهد آمد؛ به جای حرکت بیشتر، سکون و رکود جایگزین خواهد شد؛ زیرا وقتی کسی را درک نکرده باشیم، طرف مقابل دچار رنج و ملال شده، از حرکت و پویایی باز خواهد ایستاد.

2. تکریم یکدیگر
در زندگی مشترک زوجین، شاید رعایت آداب به صورتی کامل امکان‏پذیر نباشد، ولی وجود احترام متقابل برای آن‏ها اصلی اساسی است. درگیری‏ها و اختلافات آشکار هنگامی پدید می‏آیند که پرده حرمت فیمابین دریده شود و طرفین برای یکدیگر ارزش و احترامی قایل نباشند. مهم‏ترین شیوه برای جلوگیری از بروز درگیری‏ها در بین زن و شوهر تحکیم روابط و تکریم یکدیگر است. تکریم کردن زن به شوهر و بر عکس، طرفین را دل‏باخته و اسیر یکدیگر می‏سازد؛ آن‏چنان که هرگز از زندگی با همدیگر احساس سیری و خستگی نمی‏کنند و سعی دارند همیشه در کنار یکدیگر و دور از همه‏گونه فریب‏ها زندگی کنند. حرمت گذاردن به هم یک حُسن است و هر زن و مرد باید در جست‏وجوی نقاط مثبت در زندگی همسر و تکریم او به خاطر آن نقطه مثبت باشد.
بزرگداشت و تکریم به شخصیت، برای همسران، بلکه هر انسانی یک نیاز طبیعی است. در اثر غریزه حبّ ذات که در طبیعت انسان نهاده شده، به ذات خویش علاقه دارد، میل دارد دیگران نیز شخصیت او را بپذیرند و گرامی بدارند.
اگر نیاز طبیعی به تکریم شخصیت هر فرد در خانواده تأمین شد، احساس آرامش می‏نماید و به نفس خویش اعتماد پیدا می‏کند. از توانایی‏های خود استفاده می‏نماید و با دل‏گرمی و امید به موفقیت و کسب رضایت سایر اعضای خانواده در مسیر زندگی قدم برمی‏دارد، به خانواده همسر و دیگر مردم خوش‏بین می‏شود و آنان را قدرشناس و قابل اعتماد می‏داند و از همکاری با افرادی که قدر او را شناخته و شخصیتش را گرامی می‏دارند، هراسی ندارد.
همسری که مورد تکریم و احترام خانواده قرار گرفته است، به خانواده خود عشق می‏ورزد و در احترام متقابل همسر خود، از هیچ کوششی دریغ نمی‏کند.
انسان برای حفظ کرامت ذات و مقام و موقعیت خود، حاضر می‏شود حتی از خواسته‏های درونی خویش چشم‏پوشی نماید. در احادیث معصومان علیهم‏السلام نسبت به این امر نیز اشاره شده است. امیرالمؤمنین علیه‏السلام می‏فرماید: «هر که نفس خویش را گرامی بدارد، او را به ذلّت معصیت نمی‏کشاند.»
ایشان همچنین می‏فرماید: «هر که نفس خویش را گرامی بداند، ترک خواسته‏های نفسانی برایش آسان خواهد بود.»
اگر این نیاز طبیعی در چارچوب روابط سالم همسر تأمین نشود، بلکه بر عکس، همسر مورد تحقیر قرار گیرد و به شخصیتش ضربه وارد شود، خود را ضعیف و ناتوان و همسر خود را قدرناشناس به حساب می‏آورد؛ چون از همسر و خانواده احترام ندیده است، نسبت به همسر خود بدبین می‏شود. در این زمان است که سوءظن‏ها و بدبینی‏ها سراسر وجود او را می‏گیرد و درصدد انتقام‏جویی برمی‏آید. از این‏رو، در احادیث معصومان علیهم‏السلام در مورد کسانی که مورد تحقیر قرار گرفته‏اند و عزّت نفس آن‏ها مورد خدشه واقع شده، روایات بسیاری وارد شده است.
امیرالمؤمنین علیه‏السلام می‏فرمایند: «هر که نفس خویش را پست بداند، خیری از او امید نمی‏رود.»
در حدیثی دیگر امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید: «هیچ‏کس تکبّر و طغیان نمی‏کند، مگر در اثر ذلّتی که در نفس خویش احساس می‏کند.»

3. چشم‏پوشی از خطاها
بیشترین سفارش اسلام در مورد مسائل خانوادگی، در زمینه گذشت و اغماض هریک از زن و شوهر در لغزش‏ها، کج‏خلقی‏ها و اشتباهات یکدیگر است؛ زیرا زن و شوهر دو انسانی هستند که همانند همه انسان‏های دیگر، روحیات و طرز تفکرهای دوگانه دارند. آن‏ها که مدعی‏اند ما در همه موارد یک طرز تفکر داریم و در همه مسائل موافق و هماهنگ هستیم، شاید هنوز زمینه و موقعیت برایشان پیش نیامده است که خصلت‏های واقعی همدیگر را بشناسند، ضمن آنکه اگر زن و شوهری با روحیه مشترک پیدا شوند، باز هم هیچ‏کدام از اشتباه و خطا و عصبانیت مصونیت ندارد. از اینجاست که اهمیت گذشت و تأثیر آن در تداوم روابط سالم آشکار می‏شود.
وجود عفو و گذشت به یقین کانون خانواده را گرم نگاه می‏دارد، عشق و محبت را سرزنده می‏کند و اختلاف و مشاجرات را به پایان می‏برد. عفو و گذشت نشانه حسن نیت و خوش‏بینی به زندگی است. عفو و اغماض به طور قطع، در عواطف دو طرف اثر خوبی می‏بخشد و در طرز تفکر و شیوه عمل آن‏ها تحوّل ایجاد خواهد کرد. چه بسیار تیرگی‏ها که در پرتو این صفت از میان برخاسته و جای خود را به صفا و صمیمیت داده است.
زن و شوهر، هر دو باید توجه داشته باشند که انسان به این سادگی و سرعت توان رسیدن به آگاهی و پی بردن به خطاها و اشتباهات خود را ندارد، باید با شیوه‏ای بسیار لطیف و با روشی بسیار ملایم و دقیق او را به قله آگاهی رسانید، خداوند در قرآن کریم سفارش می‏کند که از خطای دیگران چشم‏پوشی کنید بلکه خطای آنان را نادیده بگیرید.
«وَلیَعفوا و لیصفَحوا الا تُحبُّونَ ان یَغْفِرَ اللّهُ لَکُم واللّهُ غفورٌ رحیم» (نور: 22)؛ باید عفو کنید و چشم بپوشید، آیا دوست نمی‏دارید خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است.

4. برخورد منطقی
از ویژگی‏های روابط سالم و سازنده همسران این است که در عین انتقاد و اعتراض‏هایی که به عملکرد یکدیگر دارند، با همسرشان برخوردی انسانی و منطقی دارند. در مواردی ممکن است شما قدرت داشته باشید حرف خود را بر کرسی بنشانید و برتری خود را اثبات کنید و حتی آبروی همسرتان را به خطر اندازید، ولی قدرت منطق و رفتار منصفانه مانع از وقوع چنین امری می‏شود.
همچنین ممکن است توقّع حقی را از همسر خود داشته باشید، ولی وقتی با دیدی منطقی به آن می‏نگرید، درمی‏یابید که وصول به آن امکان‏پذیر نیست و از عهده همسرتان خارج است. متأسفانه برخی از افراد به دست و پای همسر خود می‏آویزند و نیروی حرکت او را می‏گیرند و یا او را از کار می‏اندازند تا به خواسته و هدف خود برسند. به نظر می‏رسد اگر فردی این چنین به هدف خود دست یابد، از آن سودی نخواهد برد و در واقع، محروم و ناکام خواهد ماند، ضمن اینکه همسرش را از خود گریزان کرده است.
تعادل در زندگی مشترک زمانی برقرار می‏شود که روابط متقابل بر پایه‏های عقلانی استوار باشد. آدمی به دلیل حبّ نفس (خودپرستی)، پیوسته گرایش به جانب منافع شخصی دارد و سیاست جلب منفعت و دفع ضرر را بر خط مشی‏های دیگر ترجیح می‏دهد. چنین نگرشی در زندگی دوران تجرّد، تا حدی عملی و امکان‏پذیر است، ولی در زندگی مشترک، با لحاظ پیدایش روابط و مناسبات جدید، سلیقه‏های شخصی زن و شوهر در تقابل با یکدیگر قرار می‏گیرند؛ چون هریک از دریچه منفعت شخصی به زندگی می‏نگرد و ترجیحات او از نوع نفسانی است تا عقلانی.
در چنین شرایطی، اگر زوجین دارای اخلاق ملایم و تربیت صحیحی باشند، می‏توانند به جای اعمال سلیقه شخصی و حاکمیت زور و قدرت در عرصه زندگی، پایه‏های استوار و مطلوبی برای حل اختلاف سلیقه‏های خود بیابند و منطق در صحنه زندگی‏شان حاکم باشد. زوجین، بخصوص مردها، باید این واقعیت را بپذیرند که هرگز اعمال قدرت، قدرت نمی‏آفریند، بلکه از زور و قدرت باید زمانی استفاده کنند که از راه‏های دیگر مأیوس گردیده باشند.

5. رعایت احکام و ارزش‏های الهی در زندگی
بسیاری از اختلافات و درگیری‏ها بدان دلیل است که طرفین به اصول و ارزش‏های دینی و اخلاقی خود و همسرشان پایبند نیستند و هرگونه خلاف و ناشایستی را مرتکب می‏شوند، بدون اینکه از آن اندیشناک باشند. حفظ عفّت و تقوا برای ادامه زندگی سالم ضروری است. زن و شوهر در این رابطه، باید مراقبت‏هایی داشته باشند و ارزش‏های دینی را رعایت کنند. اهمّ مسائلی که در این زمینه باید مورد نظر زنان و مردان باشد عبارت است از:

الف. حفظ عفاف:
نه تنها از دید مذهب، بلکه از دید مادی هم برای تداوم حیات زناشویی حفظ تقوا و عفاف ضروری است. این واقعیتی است که همسران پس از ازدواج در رابطه با همسر خود مالکیتی قایلند و دوست دارند همسرشان تنها از آن خودشان باشد، حتی نگاهش، خنده‏اش، معاشرت نیکویش انحصارا از آنِ او باشد. شخصیت زن و شوهر در رابطه با حیات خانوادگی، باید در سایه پاک‏دامنی ارزیابی و محاسبه شود و اگر طرفین نتوانند در این راه قدمی بردارند و یا اگر به گونه‏ای عفاف همدیگر را خدشه‏دار کنند، برای همدیگر کفو (همسنگ) نخواهند بود. مرد با رعایت تقوا و حفظ عفّت خود، می‏تواند زن خویش را از آسیب و تجاوز نامحرمان حفظ کند و با مراقبت‏های خویش، او را از خطرات گوناگون دور بدارد؛ چنانکه قرآن می‏فرماید: «هُنَّ لباسٌ لکُم و انتم لباسٌ لهُنَّ» (بقره: 187)؛ آنان (زنان) لباس شما هستند و شما (مردان) لباس آنانید. همسران عفیف لباس و پوشش همدیگرند. و این زیباترین و در عین حال، کامل‏ترین تعبیری است که خالق منّان درباره حفظ عفّت یکدیگر و نحوه روابط همسران بیان فرموده است.

ب. لغو معاشرت‏های بی‏حساب:
زن و شوهر پس از ازدواج، در حصن و حصاری قرار می‏گیرند که خداوند برایشان معیّن نموده است. خنده و معاشرتشان، حتی با محارمشان تحت ضابطه درمی‏آید تا سبب سوءظن‏ها و تحریک‏ها و بددلی‏ها نشود.
مرد حق ندارد با هر زنی بگوید و بخندد، بدان حساب که چشم و دلم پاک است. زن هم حق ندارد با هر اجنبی مشاوره یا سخن داشته باشد، بدان دلیل که او را قصدی نیست. دست و چشم و گوش و دل بیش از پیش باید در فرمان خدا باشند و معاشرت‏ها، خنده‏ها، نگاه کردن‏ها و سخن گفتن‏هایشان به گونه‏ای نباشد که موجب برانگیختن غیرت‏ها و حسادت‏ها گردند.

ج. دوری از مواضع اتّهام:
رعایت ارزش‏های الهی از سوی زن و شوهر و پاکی و طهارت آن‏ها سعادت خانواده را تضمین می‏کند. این خطاست که انسان به گونه‏ای عمل کند که در موضع اتّهام‏قرار گیرد.

6. پایه‏گذاری روابط بر اساس ایثار
اگرچه آشنایی به حقوق در روابط زناشویی و رعایت حقوق متقابل، همسران را از سردرگمی نجات داده، وظایف هریک را مشخص می‏کند، اما نباید این نکته فراموش شود که محیط خانه را نمی‏توان همانند محیط سربازخانه دانست و یا نمی‏توان ضوابط اداری را در خانه مورد عمل قرار داد. خانه مرکز صفا و صمیمیت و انس است؛ در عین رعایت تکالیف، باید بر اساس ایثار و فداکاری اداره شود.
در روابط همراه با ایثار، سخنی از فخر فروشی نیست؛ توقّعات خارج از اندازه وجود ندارند؛ زن و شوهر در پی آن نیستند که رتبه و مقام خود و مال و زیبایی خویش را به رخ دیگری بکشند.
در روابط همراه با ایثار، هرچه هست، صفا و گذشت است، صمیمیت و اخلاص است، و طرز برخوردها به گونه‏ای است که گویی طرفین در هاله‏ای از قداست و نور قرار دارند و حیاتشان شبیه حیات فرشتگان است، نه جانورانی که دایم درصدد آزار و ایذای یکدیگرند.
یکی از جنبه‏های ایثار و فداکاری همیاری و همکاری مرد با زن در کارهای خانه است. اگر مرد به دنبال ایجاد محبت و مودّت در دل همسر خود باشد، باید در خانه همکار همسر خود باشد.
روزی حضرت رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به خانه حضرت علی علیه‏السلام وارد شدند. حضرت علی و فاطمه علیهماالسلام را دیدند که به کمک یکدیگر، با آسیاب دستی آرد می‏کنند. پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند: کدام یک خسته‏ترید؟
حضرت علی علیه‏السلام عرض کردند: فاطمه خسته‏تر است.
پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به او فرمودند: برخیز، دخترم.
فاطمه علیهاالسلام برخاستند و پیامبر به جای او نشستند و حضرت علی علیه‏السلام را در آرد کردن کمک نمودند.

راه های جذاب کردن درس برای دانش آموزان

راه های جذاب کردن درس برای دانش آموزان
اصولا یکی از دغدغه های هر معلمی این است که چگونه تدریس کند که هم دانش آموز خوب یاد بگیرد و هم خودش از کارش راضی باشد و جذابیت داشته باشد .سعی شده در این مقاله با توکل بر خداوند به تعدادی از این رو ش ها اشاره شود:

1- مشخص کردن هدف:
مسلم است که هر چه دبیر در ابتدای درس، هدف از آموزش درس جدید را به دانش آموز بفهماند یادگیری بهتر صورت می گیرد.

2- مشخص کردن انتظارات درس :
دبیر باید به دانش آموز بگوید من از شما چه انتظاری دارم.

3- توجه به یادگیری قبلی:
اگر دبیر به میزان یادگیری قبلی دانش آموز توجه کند و از آن ارزیابی کند می تواند به موفقیت در آن درس زیاد خوش بین باشد مخصوصا در درس های پایه مثل ریاضی- عربی- علوم- زبان خارجه

4- تناسب بین سرعت آموزش و یادگیری دانش آموز:
دبیری که بخواهد تا پایان سال فقط کتاب را تمام کرده و از ابتدای درس تا پایان آن با روش سخنرانی درس را به پایان برساند به مرور بین تدریس خود و میزان یادگیری دانش آموز فاصله را زیادتر می کند .در این جا دبیر باید هر جا احساس کرد یادگیری قسمتی از درس توسط دانش آموز صورت نگرفته به سرعت به قسمت قبلی بازگردد و تدریس را با روش آسانتر ادامه دهد.

5- مشارکت دانش آموز در تدریس:
شرکت فعال دانش آموز در تمرین ها و سؤالات و فعالیت های درس باعث افزایش اعتماد به نفس شده و یادگیری را افزایش داده و یادگیری را در حافظه بلندمدت او تثبیت می کند.

6- کنترل دائمی پیشرفت دانش آموز:
دانش آموزی که بداند میزان فعالیت او در کلاس و منزل از دید دبیر مخفی نیست و دبیر نظارت بر او دارد به مرور به یک فرد فعال در درس تبدیل می شود.

7- تکالیف منزل تحقیقی و کاربردی باشد:
درسی که تکالیف دانش آموز در آن زمینه به صورت تحقیق و تفحص باشد انجام آن برای یادگیرنده جذابتر است و کار برد آن در زندگی آینده او بیشتر می شود بخصوص در عصر حاضر که تحقیق از اینترنت و کتابخانه ها بسیار گسترش یافته است.

8- سؤالات درسی و امتحانی متناسب با سطح درک دانش آموز باشد:
اگر دانش آموزی که احساس می کند تمرین ها و سؤالات از حد توان ذهنی او خارج نیست اعتماد به نفس او بیشتر شده و آن درس برایش خیلی بااهمیت می شود. دبیری که از مطالب تدریس شده سؤال در حد درس و یادگیری دانش آموز مطرح می کند یادگیری را در فرد بیشتر افزایش می دهد تا دبیرانی که برای حساب باز کردن دانش آموز بر روی درس آنها سؤالاتی بسیار مشکل و پیچیده و گاهی از مطالب تدریس نشده به دانش آموز در کلاس و امتحان مطرح می کنند. و این حالت ایجاد شده، به مرور چهره نامطلوبی از آن دبیر و درس مربوطه در ذهن دانش آموز ایجاد می کند.

علی رضا ربانی کارشناس راهنمایی و مشاوره

مهمترین وظایف معلمان در تربیت حواس

مهمترین وظایف معلمان در تربیت حواس
1- اولین امر ضروری برای معلم این است که در سلامت و آزمایش حواس دانش آموزان و شایستگی آنها برای ادراک حسی بکوشد و کمترین کارش در این خصوص ،این است که در تدریس دانش آموزان مبتلا به ضعف بینایی یا شنوایی را رعایت کند و آنان را در جای از کلاس قرار دهد که نوشته ها و گفته های او را بهتر ببینند و بشنوند .
2- بعد از آزمایش ، باید تمام عوامل مؤثر در تربیت ادراک را در تدریس خود ، در نظر بگیرد . حداکثر کوشش را در تحریک دانش آموزان ، با تشویق آنان به درس با روشهای مناسب و طبیعی ،مبذول دارد .
3- معلم باید در تدریس ، روش تجزیه و تحلیل بعد ترکیب را در پیش بگیرد یعنی با روش استقرایی تدریس کند
4- بهتر است قواعد اساسی تدریس را که هربرت اسپنسر وضع کرده است ،که پیروی از این قواعد معلم را در تربیت حواس کودکان کمک می کند :
الف - از مطالب ساده آغاز کردن و به مطالب مرکب و پیچیده رسیدن .
ب- از اشیای محسوس به اشیا و مسائل نامحسوس رفتن .
ج- از راه آزمایش به علتها و دلیل ها پی بردن .
5- تنها پیروی از قواعد برای تربیت حواس کافی نیست بلکه باید به دانش آموزان حداکثر آزادی در فعالیت های درسی داده شود .
فروبل مربی بزرگ آلمانی در خطاب به معلمان می گوید : « بیایید با کودکان خود زندگی کنیم » و « بگذارید کودک به عمل و تجربه خود یاد بگیرد »

www.daneshnameh.roshd.ir

روشهای افزایش رفتار مطلوب در دانش آموزان

روشهای افزایش رفتار مطلوب در دانش آموزان
مقدمه
گاه دیده می‌شود که دانش آموزی از عهده انجام کاری برمی‌آید اما آن کار را به دفعات لازم انجام نمی‌دهد. مثلا سلام کردن را یاد گرفته است اما به ندرت به افراد بزرگتر از خود سلام می‌کند یا می‌تواند تکالیفش را انجام دهد اما در این کار سستی نشان می‌دهد. در این گونه موارد با استفاده از روشهای افزایش رفتار می‌توان رفتار دلخواه را در او افزایش داد.
روش تقویت مثبت برای افزایش رفتارهای مطلوب
روش تقویت مثبت تقریبا همان روش متداول پاداش است که همه معلمان با آن آشنا هستند و غالبا آن را مورد استفاده قرار می‌دهند. با این حال بین پاداش و تقویت مثبت اندک تفاوتی وجود دارد که روان شناسان را بر آن داشته است تا به جای پاداش از اصطلاح دقیق‌تر تقویت مثبت استفاده کنند. در پاداش دادن افراد هدف ما بطور عمده قدردانی و سپاسگذاری از اعمال گذشته آنهاست و گرچه پاداش یک رفتار معمولا به تکرار آن می‌انجامد هدف ما از پاداش دادن رفتار ضرورتا تکرار آن رفتار در آینده نیست.
اما در تقویت مثبت هدف الزاما تکرار رفتار است یعنی اگر پس از تقویت یک رفتار احتمال وقوع آن رفتار در شرایط همسان آتی افزایش نیابد گفته می‌شود که تقویت صورت نگرفته است. تقویت مثبت بهترین و موثرترین روش افزایش رفتار است . فرایندی که در آن ارائه تقویت کننده مثبت بعد از رفتار منجر به نیرومند شدن آن رفتار می‌شود. وقتی معلم تصمیم می‌گیرد هر وقت دانش آموزان موقع ورود به کلاس به او سلام کنند با لبخند زدن به هنگام جواب دادن به سلام آنها رفتار سلام کردن آنها را تقویت کند در واقع از تقویت مثبت استفاده می‌کند.
اصول تقویت مثبت
اصل اول
از تقویت کننده مناسب استفاده کنید. تقویت کننده‌های مختلف بر افراد مختلف تاثیرات متفاوتی دارند. همچنین تاثیر یک تقویت کننده واحد بر یک فرد معین در شرایط مختلف متفاوت است. بنابراین لازم است در استفاده از تقویت کننده‌ها در شرایط گوناگون و با افراد مختلف این نکته به خوبی مورد توجه قرار گیرد.
اصل دوم
فوریت تقویت یک عامل مهم است. تقویت فوری اثر بخشی بیشتری از تقویت همراه با تاخیر دارد و گاه تقویتی که با تاخیر انجام شده هیچ فایده‌ای ندارد. معلم باید بلافاصله پس از انجام رفتار مطلب از سوی دانش آموزان آن رفتار را تقویت کند و فاصله بین تقویت و رفتار را به حداقل برساند.
اصل سوم
مقدار تقویت را توصیه می‌کند. دانش آموزان اگر ببینند معلمی همیشه و در هر مورد با دلیل و بی‌دلیل همه را مورد تشویق و تمجید قرار می‌دهد رفتار تقویت کننده او نسبت به دانش آموزان اثر تقویتی‌اش را از دست می‌دهد بنابراین لازم است مقدار و میزان مناسب تقویت رعایت گردد.
اصل چهارم
توصیه می‌کند که از موقعیتها و تقویت کننده‌های تازه‌تر استفاده شود. افراد موقعیتهای جدید یادگیری و انجام فعالیتهای تازه را به موقعیتها و فعالیتهای تکراری ترجیح می‌دهند. بنابراین معلمان باید بکوشند تا در آموزش و افزایش رفتارهای مطلوب روشها و فنون گوناگون را بکار برند تا دانش آموزان مرتبا خود را در شرایط تقویتی حس کنند. همچنین بهتر است معلمان سعی کنند تا از روشهای تقویتی متنوع استفاده کنند و برای مدتی طولانی از یک تقویت کننده بطور تکراری استفاده نمایند.
روش تقویت منفی برای افزایش رفتارهای مطلوب
تقویت منفی نیز سبب افزایش رفتار می‌شود. تفاوت این روش با تقویت مثبت در آن است که در تقویت مثبت ارائه یک تقویت کننده مثبت مثل یک جایزه ، یک آفرین و ... رفتار مطلوب را نیرومند می‌سازد. در حالی که در تقویت منفی حذف یک عامل منفی یا فرار از آن منجر به نیرومندی رفتار می‌شود. نام دیگر تقویت کننده منفی محرک آزارنده است زیرا حضور آن در موقعیت موجب آزار فرد می‌شود و لذا حذف آن از موقعیت یا به تعویق افتادن آن سبب تقویت رفتاری از فرد می‌شود که به حذف یا به تعویق افتادن آن منجر شده است.
تقویت منفی مانند تقویت مثبت از پدیده‌های معمولی زندگی روزانه است. کودکی که تازه راه رفتن را آموخته است اگر هنگام راه رفتن قدم اشتباهی بردارد زمین خواهد خورد و بخصوص از بدنش درد خواهد گرفت و بعد برای احتراز از زمین خوردن خواهد کوشید تا از انجام حرکت غلط جلوگیری به عمل آورد. در کلاس درس معلم ممکن است با تهدید کردن دانش آموز به گرفتن نمره کم و مردود شدن در امتحان آنها را به درس خواندن وا دارد و رفتار درس خواندن را در آنها تقویت کند.

www.mohsenazizi.blogfa.com

استعدادى فراتر از نمره ۰

استعدادى فراتر از نمره ۰
پدر ومادر در خانه و آموزگاران در مدارس، عادت دارند براى دانش آموزى ارزش فوق العاده قایل شوند که در درس هاى زبان، ریاضى و یا علوم تجربى استعداد خوبى از خود نشان بدهد و اگر این دانش آموز در امتحان نهایى نمره خوبى از این درس ها بگیرد، او را در شمار دانش آموزان فوق العاده و نابغه به حساب مى آورند و به سایر استعدادهاى او اهمیت نمى دهند. این نگرش باعث مى شود تا والدین و معلمان فقط به دانش آموزانى توجه نشان دهند که در دروس فوق استعداد درخشانى دارند و بقیه دانش آموزان با وجود دارا بودن استعداد در دیگر رشته ها، از دایره توجه مربیان خارج مى شوند.این نگاه کوته بینانه باعث عصیان بسیارى از دانش آموزان مى شود، چون آنها نه در نظام تربیتى خانه و نه در نظام آموزشى مدرسه، جایگاه واقعى خود را پیدا نکرده اند و به استعدادهایشان بهایى داده نشده است.
بدین ترتیب معیار برترى از دیدگاه ما، محدود و مربوط به گذشته است، به همین خاطر هر پدر ومادرى آرزو مى کند که فرزندش، پزشک یا مهندس شود و سایر حرفه ها و گرایش ها از اهمیت ساقط مى شوند. حکمت خداوند بر این قرار گرفت که انسان ها متفاوت آفریده شوند و براى هر انسانى استعدادهاى متنوعى بیافریند و همین امر باعث حرکت، رشد و توسعه و تکامل زندگى انسان ها مى شود.
مفهوم استعدادهاى گوناگون به ما مى فهماند که خداوند هیچ انسانى را از هیچ استعدادى محروم نساخته و در درون هر کدام از ما گنجى نهفته است.

انواع استعدادها و ویژگى هاى آن
۱ - استعداد و هوشمندى زبانى: این اشخاص استعداد خاصى درمطالعه کردن و استفاده هوشمندانه از واژه ها براى ابراز احساسات خود دارند، به همین دلیل در معاشرت با دیگران خوش مشرب و موقعیت شناس هستند.
۲ - استعداد ریاضى: این گونه اشخاص استعداد خاصى در بازى با اعداد و رموز و حل مسائل ریاضى و درک رابطه موجود بین اعداد و مجهولات دارند.
۳ - استعداد تخیل: قدرت و استعداد این اشخاص در تخیل؛ نقاشى، طراحى، استفاده از رنگ ها، سایه ها، بافندگى، تقلید، عکس بردارى، انتخاب صحیح اشکال و حجم آنها است.
۴ - استعداد اجتماعى شدن: استعداد این اشخاص در درک نیازها و انگیزه هاى دیگران است. این افراد در فعالیت هاى گروهى و رهبرى این فعالیت ها تخصص دارند.
۵ - استعداد تفکر عمیق: این گونه اشخاص مى کوشند استعدادها و احساسات درونى خود را کشف کنند. همچنین این قدرت را دارند تا درباره چند موضوع، در یک زمان دقیق و عمیق تمرکز کنند.
۶ - استعداد بدنى - حرکتى: این اشخاص، استعداد خاصى در استفاده از اندام هاى خود دارند (حرکت چشم ها، عضلات صورت، دست ها و سایر اندام هاى بدن) این افراد مى توانند نقش هاى مختلف بازیگرى را ایفا کنند و بعضى ها استعداد خاصى در پانتومیم دارند.
۷ - استعداد وجدانى: مفهوم جدیدى از هوشمندى است که دانیل ژولمان آن را شرح داده است. این کشف بازتاب گسترده اى یافت و معلوم شد که موفقیت بسیارى از بزرگان تاریخ در این استعداد نهفته است. چنین شخصى نسبت به توانایى خود آگاه است و آن را در عمل نشان مى دهد. اینان معمولا سرزنده و پرهیجان هستند و اندیشه هاى مثبت و انگیزه قوى براى کار و تولید و موفقیت دارند، علاوه بر آن استعداد درک، همکارى، همدردى و همنوایى با دیگران را دارند.
۸ - استعداد عملى (مکانیکى یا دستى): استعداد این شخص کار کردن با ابزار آلات است. این استعداد را مى توان از دوران بچگى کشف کرد. بعضى از کودکان کم حرفند، ولى مى بینیم که مشغول باز و بسته کردن وسایل برقى مانند رادیو و یا تلویزیون و ... هستند.
۹ - استعداد معنوى: حتما در زندگى با افرادى برخورد کردید که در صورت آنها نوعى پاکى و معنویتى خاص دیده مى شود. هنگام نگاه کردن به آنها احساس آرامش مى کنید. ما هیچ گاه معاشرت با چنین افرادى را فراموش نخواهیم کرد چون برخورد آنها حالتى از اطمینان و آرامش در روحمان بر جاى مى گذارد. این نوع استعداد معمولا در میان رهبران دینى و روحانى دیده مى شود که تاثیر فراوانى روى پیروان خود دارند نه به خاطر سخنان منطقى و مستدل آن ها بلکه به دلیل معنویت، آرامش و صداقت در کلام وعشق ومهربانى و سعه صدر آنهاست. با بررسى انواع استعدادها حتما به این نتیجه رسیده اید که تا چه حد استعدادهاى خود و فرزندانمان را فراموش کرده ایم.

مژگان ترابى

شش راهکار شکستن سکوت مردان

شش راهکار شکستن سکوت مردان

با ایماء و اشاره صحبت نکنید
وقتی از همسرتان می خواهید که کاری را انجام دهد، بهتر است بگویید: «می شه این کار رو انجام بدی؟» نه این که «می تونی این کار رو انجام بدی؟» بیشتر زنان در این مواقع از کلمه ی
«می تونی» استفاده می کنند، چرا که به نظر می رسد مؤدبانه تر است. ولی در این صورت، شما از همسرتان درباره ی توانایی او سئوال می کنید تا این که از او بخواهید کاری را انجام دهد. مردان ترجیح می دهند که درخواست شما مستقیم باشد. هر چند ممکن است که در ابتدا سخت باشد، ولی بهتر است درخواست های تان را مستقیماً به همسرتان بگویید. سعی کنید دقیقاً آن چه را که مدنظر دارید، به او بگویید و تنها به سرنخ ها و نشانه ها نپردازید. بیشتر مردان صحبت مستقیم را به ایماء و اشاره ترجیح می دهند.

به حاشیه نپردازید
مردان توجه چندانی به جزییات اطراف خود ندارند. برای آن ها مهم نیست که پرده های خانه فلانی چه رنگی بود یا بلوز پشمی فلان خانم دستباف بود یا نه! پس سعی کنید حد الامکان از پرداختن به جزییات، نزد همسرتان چشم پوشی کنید مگر این که او مرد نکته سنج و ظریفی باشد که این هم بسیار نادر است!

منظور همسرتان را به درستی درک کنید
وقتی از او می خواهید که نظرش را راجع به چیزی بگوید، مطمئن شوید که منظورش را فهمیده اید، در غیر این صورت دوباره بپرسید تا مطمئن شوید. مثلاً وقتی می خواهید لباسی را بخرید از او نظرخواهی کنید. شاید بگوید که چندان برایش مهم نیست و هر چه که شما بپسندید، او هم می پسندد. ا ما وقتی لباس را خریدید ممکن است رنگش را چندان جالب نداند. بنابراین قبل از خرید، بهتر است رنگ لباس را به او نشان دهید تا نظرش را دقیقاً بدانید، حتی اگر بگوید برایش فرقی ندارد.

او را به گوش نکردن حرف های تان متهم نکنید
این کار شما حس تحقیر و ناپختگی را در همسرتان ایجاد می کند و او شما را همانند کنترل کننده یی برای خود خواهد دید. مطالب و گفته های خود را کوتاه کنید و مطمئن باشید که او هم گوش می کند.

وقتی که به حرف های تان گوش می دهد، از او تشکر کنید
مردان به این نوع تأیید و تصدیق، از جانب شما نیاز دارند. آنان اغلب احساس می کنند، بر لبه ی پرتگاهی قرار دارند و نمی توانند نیازها و خواسته های همسرشان را کاملاً دریابند. به همسرتان کمک کنید تا اعتماد به نفس بیشتری را حس کند و این کار را با تقدیر و تشکر از تلاش هایش انجام دهید. این برخورد شما، اشتیاق او را جهت بهبود ارتباط با شما بیشتر خواهد کرد.

به دیگران بگویید که همسرتان شما را درک می کند
زمانی که با دوستان و نزدیکان هستید، به آنان بگویید که همسرتان چقدر شما را درک می کند. با این کار، او احساس می کند که یک مرد افسانه یی و اسطوره یی است و به زودی نیز شنونده ی خوبی برای شما خواهد بود.

منبع: 7 روز زندگی، شماره 106.
تهیه و تنظیم: داود هراتیان